متن شبهه:
یکی از روحانیون اهل سنت،شبهه ای پیرامون توسل مطرح کرده است: هنگامی که شما شیعیان بر سر قبر کسی می روید برای اینکه از او چیزی را بخواهید، آیا صاحب قبر به شما نزدیکتر است یا خدا؟
خداوند خودش می گوید مابه او از رگ قلبش نزدیکتریم (ق:19 )
صاحب قبرمهربان تراست یاخدا؟؟؟؟
پاسخ:
خلطی که اهل سنت و وهابیت پیرامون توسل مرتکب شده اند و در همین اشکال نیز به صورت مشهود، هویداست؛ این است که در توسل، متوسل علیه (: شخصی که به او توسل می شود) را نباید جای خدا گذاشت، بلکه باید به جای شخص توسل کننده گذاشت (بگذریم از این که هنگامی که توسل را توضیح می دهد، می گوید امام رضا (ع)، تو مشکل ما را حل کن؛ در حالی که این اشتباه است و توسل به معنای واسطه قرار دادن است نه هدف قرار دادن).
این واضح است که ما خداوند را مهربان تر، نزدیک تر، شنواتر و قادرتر از امام رضا (ع) می دانیم؛ اما مسئله اصلاً در این جا نیست؛ بلکه اشتباه اهل سنت در آن است که شما، امام رضا (ع) را با خدا قیاس می کنید در حالی که باید امام را با خودِ توسل کننده قیاس کرد.
پس ما این طور سوالات را طرح می کنیم: ? آیا مایی که توسل می کنیم، بهتر دعا می کنیم یا امام رضا (ع) که طبق (احزاب: 33) معصوم است؟ ما بهتر از خدا می توانیم بخواهیم یا امام؟ ما تنها از خدا بخواهیم بهتر است یا ما به همراه امامان؟ اگر ما تنها از خدا بخواهیم بهتر است یا به همراه حجت خداوند؟
پاسخ به پرسش های فوق واضح است. اما او نمی داند که وقتی ما به امام رضا (ع) می گوییم تو واسطه قرار بگیر؛ هیچ ارتباطی به برتری خداوند نسبت به خلقش ندارد، بلکه به برتری آنان، مانند امام رضا (ع) بر خودمان اقرار داریم و برای همین به آنان می گوییم که برای ما از خدا بخواهند و البته در کنار آنان نیز خود ما هم خواهانیم و دعا می کنیم.
بنده از ایشان سوالی دارم: آقای مولوی سنی! اگر پیامبر خدا زنده بود، و تو گناهی در پیشگاه خدا داشتی، وقتی خودت تنها از خدا طلب آمرزش می کردی، اطمینان بیشتری بر آمرزش گناه داشتی؛ یا هنگامی که خودت به همراه پیامبر خدا، طلب آمرزش می کردید؟
?باز هم پاسخ روشن است؛ و طبق نص قرآن، اهل بیت زنده اند (آل عمران: 169) و نیز از هر گونه پلیدی و زشتی نیز به دورند(احزاب:33 )
?پاسخ به شبهات?
https://telegram.me/joinchat/DqwJDUF1hiGzuFNmPxRoUQ
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
شبهه:
يك سند بسيار با ارزش در مورد نوع نگاه اسلام به زن، به مرد و به انسان:
محورهاي اصلي:
1. از نگاه اسلام، زن موجودي است تحريك كننده و مايه ي فساد كه مي تواند مردان با ايمان را از راه به در نمايد. عملي كه موجب ناخرسندي خداست. ميزان تحريك كنندگي او آنقدر بالاست كه حتي امام معصوم را نيز مي ترساند، چه برسد به بقيه آدم هاي عادي. از همين روست كه براي آنكه باعث از راه به در رفتن مردان نگردد بايد محدود شده و در چادر و حجاب و پستو قفل و زنجير گردد؛
2. از نگاه اسلام، مرد موجودي است درنده و وحشي كه كنترلي بر خود و رفتار و غرايزش ندارد. مرد در مقابل زن و ناز و كرشمه هاي او توان خود را از دست داده و از راه خدا به در رفته و ايمانش را ازدست مي دهد؛
3. نگاه اسلام به انسان، نگاهي جنسيتي است. انسان با “زن” يا “مرد” بودن تعريف شده و حقوق آنها بر اساس جنسيتشان تعيين مي گردد. زن تابعي است از مرد. بر همين اساس حقوق انسان بر اساس خواسته ها و نياز هاي مرد تعيين و آنچه مربوط به حقوق زن باشد بر اساس ميزان پاسخ به نيازهاي مرد است كه معني پيدا كرده و تعريف مي گردد؛
4. انسان موجودي آگاه و آزاد نيست كه بتواند رفتار و تمايلات و كشش هاي خودش را تعيين و انتخاب كرده، كنترل كند يا به آنها سمت و سو بدهد، بلكه او ناچار به پيروي از يك برنامه از قبل تعيين شده است؛
5. زن و مرد برابر نيستند، بلكه مرد بايد زن را كنترل كند و زن بايد در قيوميت مرد باشد تا غول خفته شهوت جنسي مرد بيدار نشود. زن وسيله اي براي ارضا و تامين جنسي مرد است؛
6. حكومت اسلامي حاكم بر ايران نشان داده كه بر مبناي همين تئوري ها كنترل بر زنان در جامعه، در واقع حلقه اصلي اين رژيم براي كنترل بر كل جامعه است. و از همين روست كه مي توان نتيجه گرفت رفتار و پوشش زنان و بطور مشخص حجاب و مقررات محدود كننده بر عليه زنان، پاشنه آشيل يا نقطه آسيب پذير مهم اين رژيم است.
پاسخ :
1 .در آغاز نویسنده مدعی شده که نگاشته های فوق تخیلی و عنودانه او که نشان از نا آگاهی اوست نسبت به اسلام را تحت عنوان «يك سند بسيار با ارزش » مطرح کرده است . این در حالی است که او حتی یک آیه و یا یک حدیث برای حتی یکی از 22 دروغی که در این نوشته خیالی آورده ارائه نداده است .
2 . نویسنده با خود شیفتگی و کینه عجیبی به اهانت به اسلام پرداخته و با این وسیله به طور تلویحی مردان و زنان مسلمان ایرانی را مورد توهین قرار داده است . و زنان را وسیله خود کامگی مردان معرفی می کند . البته شاید او که بویی از تربیت خانوادگی ندارد خانواده اش چنین باشند ولی مشخصا هیچ زن مسلمان ایرانی این چنین نیست .
3 . وی مسائلی را مطرح کرده و آن ها را محور های اصلی نامیده تا توجه مخاطب را بیشتر به اراجیف خود معطوف سازد و در این راستا در محور نخست می گوید : «از نگاه اسلام، زن موجودي است تحريك كننده و مايه ي فساد كه مي تواند مردان با ايمان را از راه به در نمايد. عملي كه موجب ناخرسندي خداست. ميزان تحريك كنندگي او آنقدر بالاست كه حتي امام معصوم را نيز مي ترساند، چه برسد به بقيه آدم هاي عادي. از همين روست كه براي آنكه باعث از راه به در رفتن مردان نگردد بايد محدود شده و در چادر و حجاب و پستو قفل و زنجير گردد . »
4 . این در حالی است که زن در فرهنگ اسلامی ریحانه و موجودی الهی است که به فرمایش امام راحل مرد از دامن او به معراج می رود . این شخص بی اطلاع و هوس باز که منویات باطنی خود را به زنان پاک و مومن مسلمان که از دامانشان شهدای مدافع حرم و جنگ تحمیلی تربیت می شوند و با غرور نجابت، هر مردی که موفقیتی دارد به آنان نسبت می دهد را به باد اهانت گرفته و از این آبشخور احمقانه سعی کرده که نشان دهد اسلام چنین دیدگاهی به آنها دارد .
در حالی که به کوری چشم این شخص ناشناس که جرأت ابراز وجود و معرفی خود را هم دارد زنان و مردان مومن ایرانی تاکنون موفق به ساختن ایرانی اسلامی و معرفی اسلام به همه جهان شده اند به طوری که در آغاز انقاب اسلامی که در جهان صد میلیون نفر شیعه داشتیم ولی به مدد زنان و مردان مومن ایرانی پس از انقلاب این میزان به سیصد میلیون شیعه رسیده است و این نمی باشد جز به خاطر استقلال و آزادی و شخصیت که اسلام به زن و مرد مسلمان عطا کرده است .
5 . این فرد بی فرهنگ زن را عامل فساد و شهوت رانی مردان معرفی می کند و این خواست قلبی خودش را به اسلام عزیز نسبت می دهد و این در حالی است که اسلام زن را مادر ، همسر ؛ خواهر ؛ و مربی مرد معرفی می کند و به فرزندان توصیه می کند که به مادر بیش از پدر احترام بگذارند : « و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه كرهاٌ و وضَعته كرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا» (احقاف : 14 )
6 . وی در محور بعدی عشق و علاقه خود را در مورد آنچه که دوست داشت مرد مسلمان در اسلام باشد را ظاهر ساخته و مدعی شده که « از نگاه اسلام، مرد موجودي است درنده و وحشي كه كنترلي بر خود و رفتار و غرايزش ندارد. مرد در مقابل زن و ناز و كرشمه هاي او توان خود را از دست داده و از راه خدا به در رفته و ايمانش را ازدست مي دهد» . این در حالی است که در اسلام مرد به عنوان کسی که باید در خدمت به زن مسلمان تکیه گاهی مطمئن باشد که همه نیاز های مادی و معنوی همسر را فراهم می کند و چون خادمی مطمئن و با غیرت از کیان و عفت خانواده و همسر دفاع نماید معرفی شده است و در این راستا قرآن کریم می فرماید :«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ به ما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ غڑ»(نساء-34) . در این راستا نه تنها مرد یک موجود وحشی نیست ؛ بلکه فردی خدمت گذار و مطمئن برای تکیه و آرامش زن می باشد
7 . محور بعدی نویسنده ناپیدا و اسلام نشناس و بی سواد، وصله دیگری را به اسلام متعالی و الهی می چسباند و می گوید : « انسان موجودي آگاه و آزاد نيست كه بتواند رفتار و تمايلات و كشش هاي خودش را تعيين و انتخاب كرده، كنترل كند يا به آنها سمت و سو بدهد، بلكه او ناچار به پيروي از يك برنامه از قبل تعيين شده است» . این سخن احمقانه نویسنده یک سخن جبر گرایانه منسوب به کفار قبل از اسلام و یهودیان است که انسان را مجبور می دانند . در حالیکه اسلام انسان را مو جودی مختار و آزاد می داند که هر سویی را می تواند انتخاب کند چه گمراهی وضلالت و چه هدایت . در این راستا قرآن کریم می فرماید : « وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ » (کهف : 29) یعنی هر کس می خواهد ایمان بیاورد و هر کس می خواهد کافر شود. که این امر نشان از آزادی و انتخاب انسان دارد که راه کفر را برگزیند و یا را هدایت را . که معلوم است این فرد هتاک و معاند راه کفر را با اختیار و اراده خود برگزیده و در برابر خدا و قرآن دست کثیفش را به قلمی پر از اتهام و دروغ برده است .
8 . به همین دلیل آزادی و ارده انسان است که خداوند احکام متعالی زیادی را در برابر انسان نهاده تا از آنها تبعیت کند و هدایت شود و در مقابل انذار داده است که اگر با اراده خودت تبعیت از خدا نکنی عاقبت به خیر نخواهی بود . و در این راستا است که فرموده لیس للانسان الا ما سعی.
9 . نویسنده بی شخصیت و هتاک که دایم سعی دارد بگوید زن در اسلام موجودی جنسی است در محور پنجم اکاذیبش می گوید : « زن و مرد برابر نيستند، بلكه مرد بايد زن را كنترل كند و زن بايد در قيوميت مرد باشد تا غول خفته شهوت جنسي مرد بيدار نشود. زن وسيله اي براي ارضا و تامين جنسي مرد است».
ملاحظه می کنید که الفاظ رکیک و گفتار سخیف این فرد پنهان، همواره زن را مورد اتهام قرار می دهد و به او تهمت می زند . این در حالی است که اسلام همانطور که در بالا پاسخ داده شد مرد را خادم و محافظ غیور زن قرار داده تا او را در سختی ها همراهی کند و با او با احترام و با ملاطفت برخورد داشته باشد . در قرآن كريم مردان و زنان با القاب مساوي و همسان ياد شده اند كه بر نقش و جايگاه هر يك در جامعه و مساوي بودن آنان در اصل تكليف تاكيد دارد .در این راستا خداوند در قرآن کریم زن و مرد مسلمان را مساوی دانسته و او را با القاب مساوی با مرد خطاب کرد و می فرماید :
«ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤ منات والقانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين لفروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات اعدّ لهم مغفره و اجرا عظيما »(احزاب آيه : 35)
ملاحظه می فرمایید که این شخص کذاب بدون حتی یک دلیل چگونه اسلام را مورد تاخت تاز عنودانه قرار داده است .
10 . وی در اخرین محور حرف های دروغش می گوید : « حكومت اسلامي حاكم بر ايران نشان داده كه بر مبناي همين تئوري ها كنترل بر زنان در جامعه، در واقع حلقه اصلي اين رژيم براي كنترل بر كل جامعه است. و از همين روست كه مي توان نتيجه گرفت رفتار و پوشش زنان و بطور مشخص حجاب و مقررات محدود كننده بر عليه زنان، پاشنه آشيل يا نقطه آسيب پذير مهم اين رژيم است.» . در اینجا نویسنده آنچه را که در دل دارد عیان می کند و عفت و حجاب زنان را پاشنه آشیل نظام برمی شمرد و می خواهد این گونه القا کند که با زیر پا گذاشتن عفت و حیا می توان نظام را به زانو در آورد .
11 . نتیجه گیری : این نویسنده که همواره اصرار دارد که مطرح سازد زن از نظر اسلام یک موجود جنسی و شهوت بر انگیز است و این مطلب را دایم، نگرش اسلام به زن مطرح می کند ، اکنون ته دلش را بیرون می ریزد و می گوید چون عفت، حیا و حجاب زنان برای نظام پاشنه آشیل است واگر زنان از بی عفتی و بی حیایی و بی حجابی بهره بگیرند همانطور که نابودی پاشنه آشیل منجر به نابودی آشیل شد، نابودی حیا و عفت هم منجر به نابودی نظان می شود و بنابراین القاء می کند که زنان با بی حیایی و بی عفتی با نظام مواجه شوند تا اسلام و نظانم نابود شود .
ملاحظه می کنید همه آن وصله های دروغی که به اسلام چسباند ته دل خودش بود و آخر هم زنان مومن و نجیب مسلمان را به همان ها دعوت می کند .
خدا این دشمن دین و دنیای مردم مسلمان را لعنت کند و همه اربابان و همفکرانش را نابود محو گرداند .
https://telegram.me/joinchat/DqwJDUF1hiGzuFNmPxRoUQ
کارشناس پاسخگو:دکتر عباس حاجیها
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
روزی از معلم عربی پرسیدم چرا باید این زبان را یاد بگیریم؟
معلم گفت : چون ما مسلمان هستیم و عربی زبان منتخب خداست برای ارتباط با بنده هایش…
با خودم گفتم حالا چرا عربی؟؟
زبانی که میگن کامل ترین زبانه! چرا؟چون توش زنان رو از مردان جدا کرده! به همه چی جنس داده حتی از نوع مجازی!
حالا چرا الله مذکره…؟؟؟
خواستند ما عربی رو یاد بگیریم . مفاهیم دینی رو هم فقط به زبان عربی مطالعه کنیم ، اینجوری ایمانی قوی تر خواهیم داشت و بهتر سواری میدیم…!
اگر روحانیون هدفشون این بود ما از قرآن چیزی بفهمیم ، به ما میگفتند فارسی اون رو بخونیم ، لااقل بفهمیم توش چی نوشته…امّا اونا میدونستند اگر فارسی بخونیم دیگه بهشون سواری نمیدیم و دکان اونا رو میبندیم…
آیا میدونی قرآن یه مسلمونا اجازه تجاوز با زن شوهر دار رو داده؟(۲۴نساء)
باید بگم این کتاب الهی حتی مجوز همخوابگی با دخترانی که به بلوغ جنسی نرسیدن رو هم داده!(۴طلاق)
چرا برای تنبیه مردان خطاکار و نافرمان مجازاتی قرار داده نشده اما برای تنبیه زنان به مردان اجازه ی زدن زنان رو داده بدون اینکه حدودی قائل بشه برای این تنبیه!(۳۴ نساء)
آیا میدونی خدای بخشنده مهربان به مسلمونا میگه هروقت کافران رو دیدید سرشونو سریع قطع کنید؟؟(محمد آیه ۴) (توبه آیه ۵)
اصلا تاحالا فکر کردید خود محمد هم فکرشو نمیکرده اسلام به کل دنیا نفوذ پیدا کنه؟ یا به عبارتی اسلام مختص مکه و اطراف اون بوده! و نه کل دنیا!(۹۲انعام ، ۷شوری)
تاحالا فکر کردید چرا میگن دختران توی ۹ سالگی به بلوغ میرسن بدون اینکه هیچ منبع علمی بهتون ارائه بدن؟؟
یا چرا در مقابل ازدواج زود هنگام دختران اون زمان میگن که خب جثه شون درشت بوده؟! منطقی نیست اگر دختران اون زمان جثه درشت تری داشتن به نسبت دختران حال حاضر پس مردان هم به همون نسبت بزرگ جثه تر از مردان الان باشن؟؟
کدوماتون شده تا باحال با خودتون فکر کنید که اخه چرا الله توانا ، خدای جهانیان باید کتابش رو یک جوری بنویسه که نیاز به تفسیر و نیاز به توضیح باشه ؟ اصلا کی میدونه تفسیر کی درسته؟ تشیع خودشو قبول داره ، تسنن همینطور ، داعشم تفسیر خودشو داره و…. ! به همین ترتیب همه هم همدیگر رو نقض میکنن ! چرا فکر میکنید حتما حق با شماست؟
..
1- فراگیری زبان عربی باید نداره.
بلکه شما “اگه میخواهی” به سعادت برسی باید از مسیر تعیین شده عبور کنی. یعنی باید زبان راهنمایان سعادت که ائمه هست رو بفهمی. که در این جا عربی بوده.
فقط کافی بود انگلیسی صحبت میکردند. چه چه و به به شما سر به فلک میکشید.
چطور وقتی میخواهید به مطالب علمی دنیا دست پیدا کنید و زبان انگلیسی رو باید یاد بگیرید،خون انگلیسی زبان ها رنگین تر نیست!!!!
2- علت کامل بودن زبان عربی به جدا کردن مرد از زن نیست.
بلکه به دلیل اینه که میشه مرد رو از زن تشخیص داد و شناخت.
اتفاقا به کوری چشم آنها که نمی تونن ببینن به خاطر بها دادن به مرد و زن (هر دو) هست.
3- خدا مذکر نیست. مونث هم نیست. ولی اگه بخواهی با خدای خودت صحبت کنی و بهش بگی “تو"، این تو گفتن رو اگه بخواهی ببری تو زبان انگلیسی چی میگی؟
you؟
این you رو من بلد نیستم ولی طبق هر دستور زبانی یا مذکره یا مونث. پس چطوری میخواهی با خدا صحبت کنی؟؟؟؟
4- آخه زبان عربی رو بدون معنا کسی یاد بگیره که نمیگن زبان عربی بلدی. فقط داری ادا درمیاری.
5- اگه روحانیون میخواستند سواری بگیرن هیچ وقت نمیذاشتند قران ترجمه بشه. بهترین ترجمه ها رو هم همین روحانیون داشتند.
6- شما اینقدر شعور نداری که حتی ارزش خودت رو هم حفظ کنی. واقعا داری سواری میدی؟
اتفاقا داری سواری میدی ولی به کم عقلی و جهلت.
7- آیه ۲۴ سوره نسا رو با آیه های قبلش بخون.
تجاوز؟؟؟؟؟
طرف اسیره. فکر کردی تو جنگ حلوا خیرات میکنند؟؟؟؟
اینجا رو بخون حالت جا بیاد:
http://shayeaat.ir/post/275
8- تنبیه اینجا مربوط به زنان ناشزه هست و تنبیه اونا هم مراتبی داره.
http://shayeaat.ir/post/271
9- منظور از قتل کفار، کفار مکه بوده که با پیامبر وارد جنگ شده بودند.
یعنی هر کافری که قصد جنگ افروزی داره نه هر کافری
10- اون آیاتی که میگه برای انذار اهل مکه هست واسه شروع تبلیغ پیامبر بوده.
آیات قرآن در مورد جهانی بودن دین پیامبر کم نیست.
و نفرستاديم تو را، جز آنكه مىخواستيم به مردم جهان رحمتى ارزانى داريم. (107 انبیا)
اگه رسالتش مربوط به مکه و منطقهه خاصی باشه چه دلیلی داره که پیامبر مایه رحمت برای جهان باشه؟؟؟
11- میگم اصلا چطوره که خدا صاف ما رو میبرد بهشت؟
اصلا چه نیازی به کتاب بود؟
سخت نگذره بهتون.
اولا که کتاب خدا مشکلی نداره. این فهم کم شماست که دیگه بیش از این نمیکشه.ا
اتفاقا خدا به فکرت بوده.
نه که تنبل هستی، خلاصه نوشته واسه ات. اصل قضیه رو نوشته.
چطور چهار تا کتاب چرند میخواهی بخونی میری ده تا کتاب بغلش میخونی که بفهمی چی میگه،اونوقت مشکلت با کتاب خدا و تفسیرشه؟؟؟
کسی اهل حقیقت باشه به تفسیر واقعی هم دست پیدا میکنه.
نه واسه امثال تویی که به قول قرآن انگشتات رو تو گوشت گرفتی که چیزی نشنوی.
12- حالا اگه واقعا دلت میسوزه و دنبال حقیقت میگردی چرا روتو کردی به"هم وطنات"؟
بگو ای “انسان” بپرس
شک کن
نترس
الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقا.
راستی یادم نبود که عربی بلد نیستی.
میدونی چی میگه؟
میگه خدا رو شکر که دشمنان ما رو احمق قرار داد.
مدیر گروه پاسخگویی: فرزاد نجفی
سوال:
چرادر زمان شاه با وجود این که گناه علنی بوده و مردم مشروب می خوردن باز هم نعمت زیاد بود برف باران زیاد یود؟
پاسخ:
علت تامه عدم نزول باران فقط فساد نیست.
علت های گوناگونی ممکنه داشته باشه.
اما باید توجه داشته باشیم که این مال قبل از انقلاب نیست که بخواهیم انقلاب رو سدی برای نزول باران بدونیم.
بلکه چند سالیه که این شکلی شده و کل زمین با مشکل تغییر وضعیت آب و هوایی مواجه هست.
معمولا نگاه ما به غرب هم روی کشورهای اروپایی هست.
طبیعتا منطقه اروپا معتدله،و مثل ایران در منطقه گرم و خشک و یا نیمه خشک قرار نداره.
تازه معادلات آب و هوایی اونجا هم تا حدودی به هم ریخته.
مثلا بیش از حد برف و بارون میاد. که این نه تنها نعمت محسوب نمیشه بلکه موجب خسارت هم میشه.
الان هم ثابت شده که با بارور کردن ابرها میشه بارندگی رو به دست آورد.
نمیخوام بگم علت کمبود بارش در ایران دستکاری ابرها توسط دشمن هست. ولی میشه به عنوان یه احتمال پذیرفت و بگیم امکان این کار هم هست.
اینها دلیل نمیشه که ما بخواهیم بگیم اصلا فساد نیست.
اتفاقا هست ولی حرف ما اینه که فقط و فقط فساد باعث عدم نزول باران نمیشه که بخواهیم نتیجه بگیریم که چون نباریدن باران به دلیل فساده و در زمان قبل از انقلاب هم باران زیاد میباریده،و نتیجه بگیریم که پس الان فساد زیاده.
پس به طور قطع نمیتونیم علت واقعی عدم نزول باران رو فقط و فقط و منحصر در گناه و فساد بدونیم.
سوال:
چگونه مرتاض های (هندی ، چینی و …) ، با سخت گرفتن بر جسمشان بر روحشان تسلط می یابند بدون اینکه بندگی خداوند را کنند ؟ اساسا فرق پیغمبران و مرتاض ها در چیست ؟ مگر این نیست که این قدرت با اجازه خدا باید اعطا شود؟
پاسخ:
مرتاض ، هیچگاه به روحش تسلط ندارد که بیان شود بدون ایمان ، چگونه چنین تسلطی یافته است ! برای شناخت بیشتر ، لازم است به دو مقوله ی مهم «انسان شناسی» و سپس «دین شناسی» پرداخته شود که چون در این مجال کوتاه ، امکانی برای شرح مفصل آنل وجود ندارد ، به چند محور اساسی اشاره می شود:
✅آدمی ، دارای چگونگی ها (یا ابعاد) بسیار متفاوتی میباشد که هر کدام نیز نیروهای متفاوتی دارند . در یک دسته بندی کلی میتوان به «جسم ، روان و روح» و البته قوای آنها اشاره نمود.
قوای جسمی ، با ورزش ، تغذیه ، بهداشت … و رعایت اصول و فروع “سلامتی و تندرستی” تقویت میشود . قوای روانی ، با سلامت جسم و تمرین ذهن و کنترل سلسله اعصاب ، تقویت میگردد ؛ و قوای روحی نیز با توجه روح به مبدأ و معاد ، عالَم معنویت ، روحانیت و حاکمیت بر مملکت وجود و قوای آن [جسم ، نفس ، روان و …] تقویت میگردد.
✅هر یک از ابعاد وجودی انسان و قوای بالفعل (آنچه هست) ، و قوای بالقوه یا استعداد (آن چه می تواند باشد) در انسان ، از توان و نیروی فوق تصور و ناشناخته ای برخوردار است که حتی علم تجربی امروز ، به نشانه هایی از آن دست یافته است.
Ⓜ️مثال :
?بلند کردن یک وزنه ی بالای 150 یا 200 کیلوگرم برای انسان معمولی [هر چه قدر هم که سالم و تنومند باشد] ممکن نیست ؛ اما یک وزنه بردار حرفه ای ، به رغم قد کوتاه و وزن کمش ، آن را به راحتی از زمین کنده ، بلند شده و بالای سرش نگه میدارد!
?نیروی تن :
بنابراین ، قوای بینایی ، شنوایی ، حرکت ، سکون ، خوردن ، خوابیدن ، احساس یا عدم احساس درد و سایر قوای بدنی نیز همینطور می باشند.
?اراده :
قویترین نیروی آدمی ، همان “اراده” میباشد که مسلماً از سنخ قوای بدنی یا فیزیکی نمی باشد و شاید بتوان گفت که قوای «روحی» است . بنابر این آدمی می تواند که با قدرت اراده ی خود ، روح را متوجه معبود حقیقی ، یا دنیا و بدن نماید ؛ میتواند نفس حیوانی و قوای بدنی را در کنترل عقل در آورد ؛ می تواند تمامی قوای عاقله و روحی خود را در اختیار نفس حیوانی قرار دهد و … ؛ قوای بدنی ، همه توسط “نفس حیوانی” ، زنده و فعال و پویا هستند . بنابراین ، اگر کسی با تمرین زیاد “اراده"ی خود را تقویت کند ، می تواند افسار نفس را در اختیار عقل و روح قرار دهد و یا هر طوری که دوست دارد با آن رفتار کند.
?پخش نیرو :
به خورشید به عنوان یک منبع انرژی دقت نمایید . نورش روشنی بخش و حرارتش گرمابخش و انرژی زاست ؛ نه تنها نمی سوزاند ، بلکه از منابع اصلی حیات می باشد . اما اگر شعاع اندکی از این نور ، مثلاً به شعاع یک ذره بین با قطر 10 سانت را تجمیع کنید و از یک کانون بیرون بدهید ، کاغذ ، برگ ، چوب و … را میسوزاند و حتی جنگلی را به آتش میکشد . قوای روحی ، روانی ، بدنی (فیزیکی) ما نیز پخش شده است ؛ بنابراین اگر کسی با تمرین ، بتواند بخشی از این قوا را متمرکز نموده و از یک کانون خارج نماید ، میتواند به لحاظ روحی ، دچار و مقهور نفسانیات و یا وسوسه ها نشود و یا به لحاظ فیزیکی ، با یک ضربه ی دست ، چند قالب یخ را بشکند ، یا با یک ضربه سر ، چند قطعه چوب یا سنگ را بشکند ، یا حتی با نیروی چشم و نگاه کردن ، یک چنگال فلزی را خم کند ؛ یا حتی از پشت یک مانع ضخیم، چیزی را ببیند ؛ یا خطورات ذهنی کسی را بخواند و یا به او القا نماید و …
?دستور به تجمیع نیرو در دین :
در قرآن کریم و هم چنین احادیث آیات و روایات بسیاری وجود دارد که دستور به تجمیع نیرو ، چه در وجود شخص و چه در جامعه داده است و از پراکندگی نیروها بر حذر داشته است و تأکید نموده که این پراکندگی سبب ناتوانی شما و فَشل شدن قوای شما میگردد . دقت کنیم که “فَشَل” شدن ، یعنی نیرو هست ، اما به خاطر پراکندگی، قدرتی ندارد و کاری از آن بر نمی آید.(الأنفال، 46)
مثال :
به نیروی الکتریسته دقت کنید که همه جا و در همه چیز وجود دارد ، اما اگر در باطری ها بزرگ و کوچک ، مخازن بسیار میکرونی و یا بسیار بزرگ تجمیع شود و از یک کانون خارج شود ، یک قدرت محرکهی قوی می باشد.
?توحید (وحدت نیرو) :’
معنای توحید، فقط شناخت خداوند سبحان به یگانگی نیست ، بلکه این شناخت به انضمام “یکتاپرستی” میباشد . “یکتاپرستی” یعنی : عقل ، قلب ، فطرت ، اختیار ، اراده و بالاخره خروجی آن در اتخاذ مواضع و عملکردها ، همه یک جهت داشته باشند و به یک جا وصل باشند ؛ آنهم به جهتی که هستی بخش (نیرو بخش) اوست و خود “قدرت و قوت” محض می باشد، نه اینکه خودش نیز نیرویش را از جای دیگری گرفته باشدو یادرآن نقص وکمبودی باشدکه نیاز به تقویت از نیروی بالاتر و قویتری داشته باشد ؛ (الشوری، 19)
[تمامی قوای درونی و بیرونی (کمکی) انسان ، رزق و روزی است ؛ و البته قوت و نیرو ، امر لطیفی است ، یعنی ضخامت و جرم ندارد ؛ و هر چیزی ، هر چه لطیفتر باشد ، قدرتمندتر و پُرنفوذتر است]. در مثال مادی ، به نور و حرارت آتش موم (شمع) ، نفت ، گاز، برق ، رعد و برق و … دقت کنید.
?توحید و اربابها :
“ربّ” ، یعنی صاحب اختیار و تربیت کننده ی امور ؛ و آدمی ، فطرتاً مخلوق ، مرزوق ، عبد و مربوبِ غیر است . مربوب خداست ، هر چند که ممکن است به خطا ، دیگران را ربّ خود قلمداد نماید . نفسانیات دورنی ، چون : قدرت ، شهوت ، حرص و …، می خواهند قوا را در اختیار گرفته و خود ربوبیت نمایند ، و رب های بیرونی ، چون طواغیت ، فراعنه ، مستکبران و ظالمان نیز همینطور.
بنابراین ، اگر عقل انسان ، مُعرف رب حقیقی شد ، قلب انسان آن را فهم نکرد و محبوب قرار نداد ، نفس انسان و کششهای گوناگون آن ، هر کدام به سویی رفت ، شهوتش مزاحم عزتش شد ، قدرتش مزاحم شهرتش شد ، قدرت ، شهوت و شهرت نیز مزاحم حرص مالش شد و … ، تمامی این نیروها پراکنده و فشل میشوند و برخی نیز به مرور زمان از بین میروند ! از این رو، حضرت یوسف (ع) ، به دو هم سلولی خود فرمودند که رب های گوناگون را کنار بگذارید و تسلیم خدای واحدی شوید که “قهار” است ؛ یعنی نیروی او ، همه چیز را مقهور خود نموده و بر همه چیز غلبه دارد ؛ (یوسف «ع»، 36)
?تفاوت اولیاء الله با مرتاض ها :
بنابراین ، مرتاض با ریاضت ها (تمرینها)ی سخت ، فقط و فقط با قوای بدن کار دارد که در حوزه ی نفس حیوانی میباشد. او هر چقدر هم که ریاضت بکشد ، باز هم از نفس و برای نفس است . از این رو فقط توان بدنی و اراده ی سلطه ی خود بر بدن را تقویت کرده است و بالتبع به قوای بدنی بیشتر (در برخی از جوارح و اعضا) میرسد ؛ و این بدن ، هر چقدر هم که نیرویش را متمرکز نماید ، باز هم پیر ، فرسوده و ضعیف شده و می میرد ؛ اما روح مرتاض ، نه تنها هیچ رشدی پیدا نکرده و مراتب تعالی را نپیموده ، بلکه مانند بچه ای عقب مانده ، یا میوه ای که دور آن را با قالب کچی قلاف کرده باشند ، شکل قالب را میگیرد ، اما از دورن سیاه و فاسد میشود . کار انبیا و اولیای الهی (کار دین الهی) این است که بین تمامی قوای روحی ، نفسی و بدنی ، ایجاد وحدت کند . و البته این وحدت ، به شرط همسویی و اتصال تمامی قوای درونی و بیرونی به منبع هستی و قوت (الله جلّ جلاله) ایجاد می گردد . حتی تمامی احکام اسلامی، [از امور مربوط به بدن مثل : خوردن ، خوابیدن ، طهارت ، شهوت جنسی و … گرفته تا امور مربوط به روح ، مثل شناخت ، توجه ، تعلق ، ایمان ، عبادت و …]، همه برای رساندن انسان و جامعه ، به توحید می باشد ؛ تا انسان بتواند ” خَلیفَةُ الله ” گردد ، نه ” كَٱلْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَل ُّ؛ مانند حیوان ، بلکه پست تر و گمراهتر".
?اجازه خداوند متعال:
خداوند علیم و حکیم ، با حاکمیت قوانینِ حاکم بر خلقت ، اجازه داده است که انسان با اختیار و ارادهی خود ، انتخاب کند و به هر چه توجه کند و یا در راهی گام بردارد ، در همان قویتر شود ؛ و البته نتایج در اختیار انسان نیست ؛ چون انسان خالق ، مالک و قانونگذار نظام هستی نمیباشد
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
آیا امکان دارد دنیا تحت اداره یک انسان متفکر و نابغه باشد که او تحت اداره خدا باشد یا نباشد در این صورت همه ما دربازی هستیم مثل بازی جی تی ای البته خیلی خیلی پیشرفته؟؟!!!
پاسخ:
1- ما همه چیز رو منتسب به خدا میدونیم.
یعنی سر منشا همه امور دست خداست.
بنابراین مدبر اصلی این جهان خداوند هست.
2- اما به این معنا نیست که در طول اداره خدا کسی اونو اداره نکنه.
بلکه به وسیله اسباب داره اداره میشه.
3- الان هم یه نفر در طول اداره خداوند داره جهان رو اداره میکنه و اونم حجت روی زمین هست که طبق روایات ما اگه نباشه جهان فرو میپاشه.
4- مثال ساده اش مثل پیروزی در جنگ هست که هم به فرمانده نسبت داده میشه و هم به سربازان.
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
شبهه:
حجاب جهل و خرافه است !!
پاسخ:
درابتدابایدگفت:آدم های متعصب چشم بسته سخن میگویند.
برخی ها آزادی را با بی بند و باری یکی میدانند و به این هم افتخار میکنند و متوجه نیستند دارند کاری خلاف انسانیت انجام میدهند و عقاید انسانی را به سخره میگیرند.
اسلام حجاب را واجب کرده و برای وجوبش هم دلایل علمی زیادی دارد و اسلام هم حجاب رر مانع پیشرفت علمی نمیداند که ایجاد جهل کند.
امر به معروف هم به این معنی نیست که دعوت به جهل بشه بلکه به معنی نجات انسانهاست.
کسانی که محبتی نسبت به خلق تو دلشون باشه تمام تلاششون رو برای خلق میکنند.
مثلا کسیکه تو آب غرق میشه نباید نجاتش بدیم و بگیم این کار ما دعوت جهل هست؟؟
درحالیکه همه ی تلاشمون رو میکنیم برای نجات جون انسانهایی که تو خطر مرگ هستن شاید خودمون هم آسیب ببینیم
امر به معروف و نهی از منکر هم مثل نجات انسان هاست البته این نجات هم دنیوی هست هم اخروی
ازطرفی تمامی کسانیکه تصویرشون به عنوان شحصیت های علمی معرفی شدن هم ظاهرشون هزار قلم آرایش نداره
ولی خواسته ی خیلی ها پس از بی حجابی، بی بندوباری هست و ما در حال حاضر میبینیم همچین نمونه هایی……
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
شک در دین، خوب است یا منطقی است؟؟
آیا هر شکی که در زندگی انسان صورت بگیرد، مذموم است؟ و یا تمایزی میان آنها وجود دارد؟
پاسخ:
نخست باید بدانیم، آن چیزی که در پارسی شک می دانیم، در روایات اهل بیت (ع) دارای اقسامی است.
در نخستین تقسیم بندی می توانیم بگوییم که دو نوع شک، ابتدای کار در آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) دیده می شود.
شکی که مذمت شده است و برای انسان، همانند مهلکه و پرتگاهی به سوی تباهی می ماند و در مقابل، شکی که بسیار سودمند و باعث تقویت بنیه اعتقادی انسان می شود.
همین تقسیم را می توانیم به منطق نیز ارجاع دهیم و منطق به ما خواهد گفت شکی که در شریعت ما مذموم است، شکی ناروا و غیر منطقی نیز خواهد بود و در برابر، شکی که باعث تقویت بنیه اعتقادی می شود، کاملاً منطقی خواهد بود؛ چرا که شریعت با منطق، همسو و همگام است.
متأسفانه اخیراً بی دینان و ملحدان برای بی اعتقاد کردن مردم و رسیدن به اهداف خویش، شک کردن را در میان توده مردم ترویج می کنند. باید ببینیم این شک منطقی است یا خیر؟
این شک، همان شک مذموم است. چون آیا شکِ پس از یقین، منطقی است؟ قبل از یقین نه تنها منطقی است، بلکه از اساس منطق نیز هست. اما پس از آن که انسان به چیزی یقین کرد، دیگر شک معنا نخواهد داشت و این همان است که در فارسی گفته می شود: «دودلی».
?این شک به قدری مذمت شده است که انسان را به تمام تباهی ها و خودکشی ها خواهد کشاند؛ حتی برخی در اصل وجود و بودن شک می کنند که از کجا معلوم که چیزی هست؟ یا از کجا معلوم که این چیزی که می نماید، همان چیزی است که حقیقت آن است؟! و مانند آن.
پس معیار اصلی این است که اگر انسان ابتدا هنوز یقین نکرده و صدها شک و احتمالات مختلف به ذهن خود راه دهد، نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه باعث می شود در پیدا کردن راه، استوارتر و موثرتر باشد، اما هنگامی که یقین صورت گرفت، دیگر شک معنا ندارد، زیرا شخص برای رسیدن به این یقین، تمام این راه ها را رفته. |
در نتیجه پس از یقین، نباید شک کند مگر این که دودلی هایی باشد که شیطان برای او به ارمغان می آورد. مانند این که انسان ابتدا یقین کند که نیکی به پدر و مادر، خوب است؛ سپس به قدری تردید در دل خود ایجاد کند تا در همین مفهوم هم شک کند.
?روایاتی که پیرامون مذمت شک آمده ، همان شکِ پس از یقین است. مانند این روایت از امام عصر (عج):? هرگز شک به خود راه مده؛ زیرا شیطان دوست دارد که تو شک کنی. (کافی: ج1: 518)
دقت شود که امام نمی فرماید که شک نکن، بلکه می گوید شک به خود راه مده. و این از تعابیر دقیق عربی است؛ نیز در همین روایت، صریحاً شک کنندگان را شیطان نام نهاده که بی دینان و ملحدان نیز، شیاطین انسی خواهند بود.
پس اگر شک در راستای به دست آوردن عقیده صحیح باشد که کسی با آن مخالف نیست و اساسا این یک راه صحیح و منطقی است. در تایید همین مطلب نیز شعر معروفی است که در حوزه های علمیه هم شناخته شده است:
?کفر و ایمان قرین یکدگرند. . . هر که را کفر نیست ایمان نیست.
?این بیت کنایه از این است که انسان ابتدا باید به همه چیز شک کند تا با تحقیق بتواند به همه آنها برسد و یقینیِ آنان را به دست آورد. اما پس از به دست آوردن یقین، شیطان انسان را رها نمی گذارد و مرتب او را وسوسه می کند.
در ضمن، کلام عرب بسیار دقیق است، عرب فرق می گذارد میان شک، ریب، تردید و …؛ از این رو به طور اختصار به آنان اشاره می کنیم.
تردید: ریشه اصلی واژه «تردید»، «ردد» است که به معنای برگرداندن چیزی پس از دریافت کردن میآید. البته تردید چون به باب تفعیل رفته معنای زیادتری را افاده میکند؛ یعنی آنکه این برگرداندن چندین بار تکرار شده است؛ شاید به همین جهت به شخص متحیر و سرگردان مردّد میگویند؛ گویا ذهن این شخص چیزی را برمیگرداند، پس از آنکه آنرا دریافت کرده است؛ یعنی ذهن او در حال رفت و برگشت بین دو طرف احتمال (پذیرش و عدم پذیرش) است.
«شک» از ریشه «شکک» به معنای داخل نمودن چیزی در چیزی است. عرب در ابتدا آنجا که نیزه را بر بدن دیگری وارد میکردند، میگفتند: «شککته بالرمح». شک را به این جهت شک مینامند که برای شخص شاک دو چیز در محل واحدی (ذهن و نفس او) وارد شدند و او به هیچکدام یقین ندارد. (ابن فارس)
کلمه «ریب» را برخی از اهل لغت به معنای شک و خوف میدانند، ولی برخی دیگر آنرا اخص از شک میدانند؛ یعنی ریب را شکی میدانند که همراه تهمت باشد. برخی از محققین ریب را به معنای اضطراب و تلاطم میدانند. (الوافی)
به طور جمع بندی و خلاصه می توان چنین نتیجه گرفت: آن چه که در منطق خوب است که انسان داشته باشد، تردید است نه شک. چراکه شک مطلق است، ریب نیز پس از یقین است؛ ولی تردید برای کشف حقیقت و وصول به اطمینان است.
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
«آیا شمایل و تماثیلی که از اهل بیت، موجود است؛ واقعیت دارند؟»
پاسخ:
نخست باید بدانیم که به این تصاویر، شمایل و تماثیل گفته می شود، و کسی نباید معتقد باشد که این تصاویر، همان چهره حضرات می باشد.
نکته ای که بسیار حائز اهمیت است، این است که دو قضیه باید با هم تفکیک شود، یکی نیت انسان هاست و دیگری عمل آنان.
اگر نیت انسانی، در علاقه و ترویج به این تصاویر، صرفاً یادبودی از اهل بیت (ع) است، بسیار فرق دارد با کسی که هدفش توهین به اهل بیت (ع) با انتشار همین تصاویر می باشد.
برخی افراد فقط به این نکته می پردازند که توطئه ای پشت این عکس ها موجود است و بسیاری از آنان، توهین هایی به امام معصوم دارد و یا توسط اقلیت های دینی، مذهبی کشیده می شود؛ اگر هر کدام از این مسائل در جای خودش اثبات شود، ما منکر هیچ کدام از این مسائل نمی شویم، اما باید توجه داشت که نیت عموم مردم - که چنین عکس هایی در خانه ها و حسینیه ها نصب می کنند - را نادیده نگیریم.
برخی نقاشان، تنها به این نیت می کشیدند که مردم با دیدن این تصاویر به یاد اهل بیت بیفتند؛ یا در زمانه ما، هر جا چنین تصاویری دیده شود، انسان پی به حسینیه، امام زاده و یا چیزی شبیه به آن می برد.
پس یادآور می شویم که کسی ادعا نمی کند که این تصاویر، دقیقاً چهره اهل بیت است، بلکه همان طور که از نامش پیداست، شمایلی از حضرات است و این خود بدین معناست که تنها حالتی از حالات امام را بیان می دارد؛ البته ممکن است برخی نقاشی هایی از اهل بیت (ع) باشد، مانند برخی از آنها که در موزه ها نگه داری می شود؛ اما همان ها نیز، انتسابش به اهل بیت (ع) - با وجود محدودیت هایی که در آن زمان بوده - بسیار مشکل، بلکه تقریبا محال است.
?برای اطلاع از فتوای مراجع به لینک زیر رجوع فرمایید: ?
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa694
?نتیجه فتوای تمامی مراجع?:
✍️ اگر کسی بدون اعتقاد به این که این تصاویر، چهره اهل بیت (ع) است و بدون توهین به حضرات، آنان را نصب و نگه داری کند، مانعی ندارد و اگر اشکال یا توهین و یا هر توطئه ای پشت آن کشف شد، بر کسانی که از این توطئه ها خبر دارند و یا معتقد به واقعیت چهره حضرات در این تصاویر می باشند و یا به قصد توهین نصب می کنند، یقیناً حرام خواهد بود.
✌️در آخر می توان گفت که علت اصلی رواج چنین تصاویری در میان مردم، علاقه شیعیان به اهل بیت (ع) و به یاد آن بزرگواران افتادن هست، چراکه مردم عادی نیز کاری به صحت انتساب تصاویر به حضرات معصومین ندارند.
??پاسخ به شبهات?
https://telegram.me/joinchat/DqwJDUF1hiGzuFNmPxRoUQ
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
از آنجایی که استفاده ابزاری از زن برای تبلیغ جایز نیست پس چرا خدا برای تبلبغ بهشت از زن (حوری) استفاده کرده؟
پاسخ:
1- ما معتقد به معاد جسمانی هستیم و این که انسان در قیامت با جسم و روح حاضر می شود و طبعا باید در هر دو جنبه غرق مواهب و برکات الهی گردد.اساسا جسم و روح دو همزاد به هم پیوسته هستند؛ همان گونه که در این جهان جدا از یکدیگر نمی توانستند به تکامل برسند در آن جهان نیز برای بهره گیری از مواهب الهی جدای از یکدیگر نمی توانند باشند.
نعمت های جسمانی بهشت مانند نعمت های معنوی آن بسیار متنوع و گسترده و جالب است و قرآن روی آن بسیار تاکید کرده است تا از این طریق توجه همه انسان ها را به اعمال و صفات و فضایلی که سرچشمه این مواهب است جلب کند زیرا نوع بشر بیش از آنکه به نعمت های روحانی بیندیشند توجه به مواهب جسمانی دارند.
?پیام قران،ج6 ص175
2- نعمت های بهشتی اختصاص به نعمت های جسمانی ندارد بلکه قران از یک سری نعمت های روحانی نیز برای بهشتیان سخنان می گوید از جمله:
?احترام مخصوص ( زمر73)
?محیطی سرشار از صلح و صفا ( 137انعام-47 حجر)
?امنیت و زوال خوف ( دخان 51)
?دوستان موافق و رفیقان با وفا ( 69؛70 نسائ)
?نشاط فوق العاده درونی ( 24 مطففین)
?احساس خشنودی خداوند( 15 ال عمران)
?نظر خدا به انها ( قیامت 22-23)
?انچه بخواهند به انها داده می شوند( 22 شوری)
3- حوریان بهشتی اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می توانند از آن بهره مند شوند.
واژه حور بر مذکر ومونث هر دو اطلاق می شود و مفهوم گسترده ای دارد که همه همسران بهشتی را شامل می شود، همسران زن برای مردان با ایمان و همسران مرد برای زنان مومن
?پیام قرآن،ج6 ص202
امیر مومنان فرمود:
“در بهشت بازاری است که درآن خرید و فروش نیست، تنها در آن جا تصویر مردان و زنان وجود دارد، هرکس که تمایلی به آنان پیدا کند از همان جا بر او وارد می شود”
?بحار الانوار،ج8 ص148
4- استفاده ابزاری از زن به این است که زن وسیله شود برای دست یابی به کالای پست و بی ارزش؛ مثلا امروز برای تبلیغ انواع کالاها از زنان استفاده می شود تا آنان با چهره و اندام زیبایشان مشتریان را جذب کنند و یا برای فروش اجناس گوناگون، فروشنده زن درخواست می شود تا مشتریان جذب زیبایی زن شده و اجناس به واسطه زنان فروخته شود.
?این می شود نگاه ابزاری به زن و اسلام با این عمل مخالف است زیرا شان و مقام زن بیش از این ها است که بازیچه دست افراد گوناگون واقع شود تا یکسری افراد به سود بیشتر دست پیدا کنند.
اسلام به زن مقام و ارزشی بس والا داده است تا آنجایی که امام صادق فرمود:
«یک زن صالحه از هزار مرد ناصالح ارزش و مقامش بیشتر است»
?وسائل الشیعه ج20 ص172
مساله وعده دادن خداوند به حوریان بهشتی با نگاه ابزاری به زن از سه جهت دارای تفاوت است؛
1- حوریان بهشتی هدف هستند اما در نگاه ابزاری به زن، بانوان هدف نیستند بلکه هدف فروش جنس و کالا است و زن ابزار واقع می شود برای فروش جنس و کالا و این قبیح و زشت است .
اما در نگاه دینی حوریان بهشتی خودشان هدف هستند؛ زیرا جزو نعمات بهشتی محسوب می شوند واگر خداوند از انان به عنوان نعمات بهشتی وعده داده است فلسفه روشنی دارد که در نکته اول به آن اشاره شد. بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نیست .
2- در نگاه ابزاری به زن ،زن وسیله واقع می شود برای دست یابی به یک جنس پست و بی ارزش که شان زن بسیار برتر از آن می باشد اما در وعده های الهی خداوند به حوریان ،هدف نعمات بی نظیر بهشتی است که همانند انان هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است .
3- غرض خداوند از وعده دادن به نعمات بهشتی و حوریان توجه دادن مردم به صفات و افعال شایسته ای است که نتیجه آن بهره مندی از نعمات بهشتی است و این سبب تربیت و سازندگی خود مردم است اما چنین مطلبی در نگاه ابزاری به زن وجود ندارد.
?بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نمی باشد.
این که فردی برای رسیدن به حوریان و همسران بهشتی و سایر نعمات بهشت خدا را پرستش کند اگر چه عملش مقبول و مشروع است اما در روایات این نوع عبادت کردن ،عبادت کامل وبرتر شمرده نشده است.
حضرت علی فرمود:
«گروهی خدا را از روی رغبت ومیل به نعمت های بهشت پرستش کردند این عبادت تاجران است وعده ای اورا از روی ترس پرستیدند واین عبادت بردگان است وجمعی دیگر خدارا برای شکر نعمت ها « واین که شایسته عبادت است»پرستیدند این عبادت آزادگان است»
?نهج البلاغه،حکمت 237