موضوعات: "موجودات مجرد" یا "فرشتگان" یا "شیطان" یا "اجنه" یا "روح"
اینکه خدای سبحان به ملائکه می فرماید من درروی زمین جانشین قرار دادم و… ازچه بابی ست؟ آیا صرفا اطلاع رسانی؟ به چه دلیل؟ یا معاذالله مشورت ؟ سابقه قبلی هم دارد که خداوند درمورد افعالش اینگونه باملائک سخن بگوید؟
چطور ملائک به خود اجازه ابراز عقیده و نظر دادن؟ هدف چی بوده؟ منظور ازین گفتمان چی بوده؟؟
پاسخ
سوال قطعا برای دانستن بوده و اعتراض نکرده اند.
گاه گفته مى شود: خداوند قبلاً آینده انسان را به طور اجمال براى آنها بیان فرموده بود.
در حالى که بعضى احتمال داده اند: ملائکه خودشان این مطلب را از کلمه «فِى الاَرْض»(1)؛ (در روى زمین) دریافته بودند؛ زیرا مى دانستند انسان از خاک آفریده مى شود، و ماده به خاطر محدودیتى که دارد طبعاً مرکز نزاع و تزاحم است، چه این که جهان محدود مادى نمى تواند طبع زیاده طلب انسان ها را اشباع کند. حتى اگر همه دنیا را به یک فرد بدهند باز ممکن است سیر نشود. این وضع مخصوصاً در صورتى که توام با احساس مسیولیت کافى نباشد سبب فساد و خونریزى مى شود.
بعضى دیگر از مفسران معتقدند پیشگویى فرشتگان به خاطر آن بوده که آدم، نخستین مخلوق روى زمین نبود، بلکه پیش از او نیز مخلوقات دگرى بودند که به نزاع و خونریزى پرداختند؛ پرونده سوء پیشینه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!
این تفسیرهاى سه گانه، چندان منافاتى با هم ندارند یعنى ممکن است همه این امور سبب توجه فرشتگان به این مطلب شده باشد، و اتفاقاً این یک واقعیت بود که آنها بیان داشتند.
لذا خداوند هم در پاسخ هرگز آن را انکار نفرمود، بلکه اشاره کرد در کنار این واقعیت، واقعیت هاى مهم ترى درباره انسان و مقام او وجود دارد که فرشتگان از آن آگاه نیستند! آنها فکر مى کردند اگر هدف، عبودیت و بندگى است که ما مصداق کامل آن هستیم، همواره غرق در عبادتیم و از همه کس سزاوارتر به خلافت! بى خبر از این که عبادت آنها با توجه به این که شهوت و غضب و خواست هاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى این انسان که امیال و شهوات او را احاطه کرده و شیطان از هر سو او را وسوسه مى کند، تفاوت فراوانى دارد. |
اطاعت و فرمانبردارى این موجود طوفان زده کجا؟ و عبادت آن ساحل نشینان آرام و سبک بار کجا؟!
آنها چه مى دانستند از نسل این آدم، پیامبرانى همچون محمّد، ابراهیم، نوح، موسى و عیسى(علیهم السلام) و امامانى همچون ایمه اهل بیت(علیهم السلام) و بندگان صالح و شهیدان جانباز و مردان و زنانى که همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مى دهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى که گاه فقط یک ساعت تفکر آنها برابر با سال ها عبادت فرشتگان است.
پاسخ به شبهات:
https://telegram.me/joinchat/DqwJDUF1hiGzuFNmPxRoUQ
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
چگونه مرتاض های (هندی ، چینی و …) ، با سخت گرفتن بر جسمشان بر روحشان تسلط می یابند بدون اینکه بندگی خداوند را کنند ؟ اساسا فرق پیغمبران و مرتاض ها در چیست ؟ مگر این نیست که این قدرت با اجازه خدا باید اعطا شود؟
پاسخ:
مرتاض ، هیچگاه به روحش تسلط ندارد که بیان شود بدون ایمان ، چگونه چنین تسلطی یافته است ! برای شناخت بیشتر ، لازم است به دو مقوله ی مهم «انسان شناسی» و سپس «دین شناسی» پرداخته شود که چون در این مجال کوتاه ، امکانی برای شرح مفصل آنل وجود ندارد ، به چند محور اساسی اشاره می شود:
✅آدمی ، دارای چگونگی ها (یا ابعاد) بسیار متفاوتی میباشد که هر کدام نیز نیروهای متفاوتی دارند . در یک دسته بندی کلی میتوان به «جسم ، روان و روح» و البته قوای آنها اشاره نمود.
قوای جسمی ، با ورزش ، تغذیه ، بهداشت … و رعایت اصول و فروع “سلامتی و تندرستی” تقویت میشود . قوای روانی ، با سلامت جسم و تمرین ذهن و کنترل سلسله اعصاب ، تقویت میگردد ؛ و قوای روحی نیز با توجه روح به مبدأ و معاد ، عالَم معنویت ، روحانیت و حاکمیت بر مملکت وجود و قوای آن [جسم ، نفس ، روان و …] تقویت میگردد.
✅هر یک از ابعاد وجودی انسان و قوای بالفعل (آنچه هست) ، و قوای بالقوه یا استعداد (آن چه می تواند باشد) در انسان ، از توان و نیروی فوق تصور و ناشناخته ای برخوردار است که حتی علم تجربی امروز ، به نشانه هایی از آن دست یافته است.
Ⓜ️مثال :
?بلند کردن یک وزنه ی بالای 150 یا 200 کیلوگرم برای انسان معمولی [هر چه قدر هم که سالم و تنومند باشد] ممکن نیست ؛ اما یک وزنه بردار حرفه ای ، به رغم قد کوتاه و وزن کمش ، آن را به راحتی از زمین کنده ، بلند شده و بالای سرش نگه میدارد!
?نیروی تن :
بنابراین ، قوای بینایی ، شنوایی ، حرکت ، سکون ، خوردن ، خوابیدن ، احساس یا عدم احساس درد و سایر قوای بدنی نیز همینطور می باشند.
?اراده :
قویترین نیروی آدمی ، همان “اراده” میباشد که مسلماً از سنخ قوای بدنی یا فیزیکی نمی باشد و شاید بتوان گفت که قوای «روحی» است . بنابر این آدمی می تواند که با قدرت اراده ی خود ، روح را متوجه معبود حقیقی ، یا دنیا و بدن نماید ؛ میتواند نفس حیوانی و قوای بدنی را در کنترل عقل در آورد ؛ می تواند تمامی قوای عاقله و روحی خود را در اختیار نفس حیوانی قرار دهد و … ؛ قوای بدنی ، همه توسط “نفس حیوانی” ، زنده و فعال و پویا هستند . بنابراین ، اگر کسی با تمرین زیاد “اراده"ی خود را تقویت کند ، می تواند افسار نفس را در اختیار عقل و روح قرار دهد و یا هر طوری که دوست دارد با آن رفتار کند.
?پخش نیرو :
به خورشید به عنوان یک منبع انرژی دقت نمایید . نورش روشنی بخش و حرارتش گرمابخش و انرژی زاست ؛ نه تنها نمی سوزاند ، بلکه از منابع اصلی حیات می باشد . اما اگر شعاع اندکی از این نور ، مثلاً به شعاع یک ذره بین با قطر 10 سانت را تجمیع کنید و از یک کانون بیرون بدهید ، کاغذ ، برگ ، چوب و … را میسوزاند و حتی جنگلی را به آتش میکشد . قوای روحی ، روانی ، بدنی (فیزیکی) ما نیز پخش شده است ؛ بنابراین اگر کسی با تمرین ، بتواند بخشی از این قوا را متمرکز نموده و از یک کانون خارج نماید ، میتواند به لحاظ روحی ، دچار و مقهور نفسانیات و یا وسوسه ها نشود و یا به لحاظ فیزیکی ، با یک ضربه ی دست ، چند قالب یخ را بشکند ، یا با یک ضربه سر ، چند قطعه چوب یا سنگ را بشکند ، یا حتی با نیروی چشم و نگاه کردن ، یک چنگال فلزی را خم کند ؛ یا حتی از پشت یک مانع ضخیم، چیزی را ببیند ؛ یا خطورات ذهنی کسی را بخواند و یا به او القا نماید و …
?دستور به تجمیع نیرو در دین :
در قرآن کریم و هم چنین احادیث آیات و روایات بسیاری وجود دارد که دستور به تجمیع نیرو ، چه در وجود شخص و چه در جامعه داده است و از پراکندگی نیروها بر حذر داشته است و تأکید نموده که این پراکندگی سبب ناتوانی شما و فَشل شدن قوای شما میگردد . دقت کنیم که “فَشَل” شدن ، یعنی نیرو هست ، اما به خاطر پراکندگی، قدرتی ندارد و کاری از آن بر نمی آید.(الأنفال، 46)
مثال :
به نیروی الکتریسته دقت کنید که همه جا و در همه چیز وجود دارد ، اما اگر در باطری ها بزرگ و کوچک ، مخازن بسیار میکرونی و یا بسیار بزرگ تجمیع شود و از یک کانون خارج شود ، یک قدرت محرکهی قوی می باشد.
?توحید (وحدت نیرو) :’
معنای توحید، فقط شناخت خداوند سبحان به یگانگی نیست ، بلکه این شناخت به انضمام “یکتاپرستی” میباشد . “یکتاپرستی” یعنی : عقل ، قلب ، فطرت ، اختیار ، اراده و بالاخره خروجی آن در اتخاذ مواضع و عملکردها ، همه یک جهت داشته باشند و به یک جا وصل باشند ؛ آنهم به جهتی که هستی بخش (نیرو بخش) اوست و خود “قدرت و قوت” محض می باشد، نه اینکه خودش نیز نیرویش را از جای دیگری گرفته باشدو یادرآن نقص وکمبودی باشدکه نیاز به تقویت از نیروی بالاتر و قویتری داشته باشد ؛ (الشوری، 19)
[تمامی قوای درونی و بیرونی (کمکی) انسان ، رزق و روزی است ؛ و البته قوت و نیرو ، امر لطیفی است ، یعنی ضخامت و جرم ندارد ؛ و هر چیزی ، هر چه لطیفتر باشد ، قدرتمندتر و پُرنفوذتر است]. در مثال مادی ، به نور و حرارت آتش موم (شمع) ، نفت ، گاز، برق ، رعد و برق و … دقت کنید.
?توحید و اربابها :
“ربّ” ، یعنی صاحب اختیار و تربیت کننده ی امور ؛ و آدمی ، فطرتاً مخلوق ، مرزوق ، عبد و مربوبِ غیر است . مربوب خداست ، هر چند که ممکن است به خطا ، دیگران را ربّ خود قلمداد نماید . نفسانیات دورنی ، چون : قدرت ، شهوت ، حرص و …، می خواهند قوا را در اختیار گرفته و خود ربوبیت نمایند ، و رب های بیرونی ، چون طواغیت ، فراعنه ، مستکبران و ظالمان نیز همینطور.
بنابراین ، اگر عقل انسان ، مُعرف رب حقیقی شد ، قلب انسان آن را فهم نکرد و محبوب قرار نداد ، نفس انسان و کششهای گوناگون آن ، هر کدام به سویی رفت ، شهوتش مزاحم عزتش شد ، قدرتش مزاحم شهرتش شد ، قدرت ، شهوت و شهرت نیز مزاحم حرص مالش شد و … ، تمامی این نیروها پراکنده و فشل میشوند و برخی نیز به مرور زمان از بین میروند ! از این رو، حضرت یوسف (ع) ، به دو هم سلولی خود فرمودند که رب های گوناگون را کنار بگذارید و تسلیم خدای واحدی شوید که “قهار” است ؛ یعنی نیروی او ، همه چیز را مقهور خود نموده و بر همه چیز غلبه دارد ؛ (یوسف «ع»، 36)
?تفاوت اولیاء الله با مرتاض ها :
بنابراین ، مرتاض با ریاضت ها (تمرینها)ی سخت ، فقط و فقط با قوای بدن کار دارد که در حوزه ی نفس حیوانی میباشد. او هر چقدر هم که ریاضت بکشد ، باز هم از نفس و برای نفس است . از این رو فقط توان بدنی و اراده ی سلطه ی خود بر بدن را تقویت کرده است و بالتبع به قوای بدنی بیشتر (در برخی از جوارح و اعضا) میرسد ؛ و این بدن ، هر چقدر هم که نیرویش را متمرکز نماید ، باز هم پیر ، فرسوده و ضعیف شده و می میرد ؛ اما روح مرتاض ، نه تنها هیچ رشدی پیدا نکرده و مراتب تعالی را نپیموده ، بلکه مانند بچه ای عقب مانده ، یا میوه ای که دور آن را با قالب کچی قلاف کرده باشند ، شکل قالب را میگیرد ، اما از دورن سیاه و فاسد میشود . کار انبیا و اولیای الهی (کار دین الهی) این است که بین تمامی قوای روحی ، نفسی و بدنی ، ایجاد وحدت کند . و البته این وحدت ، به شرط همسویی و اتصال تمامی قوای درونی و بیرونی به منبع هستی و قوت (الله جلّ جلاله) ایجاد می گردد . حتی تمامی احکام اسلامی، [از امور مربوط به بدن مثل : خوردن ، خوابیدن ، طهارت ، شهوت جنسی و … گرفته تا امور مربوط به روح ، مثل شناخت ، توجه ، تعلق ، ایمان ، عبادت و …]، همه برای رساندن انسان و جامعه ، به توحید می باشد ؛ تا انسان بتواند ” خَلیفَةُ الله ” گردد ، نه ” كَٱلْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَل ُّ؛ مانند حیوان ، بلکه پست تر و گمراهتر".
?اجازه خداوند متعال:
خداوند علیم و حکیم ، با حاکمیت قوانینِ حاکم بر خلقت ، اجازه داده است که انسان با اختیار و ارادهی خود ، انتخاب کند و به هر چه توجه کند و یا در راهی گام بردارد ، در همان قویتر شود ؛ و البته نتایج در اختیار انسان نیست ؛ چون انسان خالق ، مالک و قانونگذار نظام هستی نمیباشد
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
از آنجایی که استفاده ابزاری از زن برای تبلیغ جایز نیست پس چرا خدا برای تبلبغ بهشت از زن (حوری) استفاده کرده؟
پاسخ:
1- ما معتقد به معاد جسمانی هستیم و این که انسان در قیامت با جسم و روح حاضر می شود و طبعا باید در هر دو جنبه غرق مواهب و برکات الهی گردد.اساسا جسم و روح دو همزاد به هم پیوسته هستند؛ همان گونه که در این جهان جدا از یکدیگر نمی توانستند به تکامل برسند در آن جهان نیز برای بهره گیری از مواهب الهی جدای از یکدیگر نمی توانند باشند.
نعمت های جسمانی بهشت مانند نعمت های معنوی آن بسیار متنوع و گسترده و جالب است و قرآن روی آن بسیار تاکید کرده است تا از این طریق توجه همه انسان ها را به اعمال و صفات و فضایلی که سرچشمه این مواهب است جلب کند زیرا نوع بشر بیش از آنکه به نعمت های روحانی بیندیشند توجه به مواهب جسمانی دارند.
?پیام قران،ج6 ص175
2- نعمت های بهشتی اختصاص به نعمت های جسمانی ندارد بلکه قران از یک سری نعمت های روحانی نیز برای بهشتیان سخنان می گوید از جمله:
?احترام مخصوص ( زمر73)
?محیطی سرشار از صلح و صفا ( 137انعام-47 حجر)
?امنیت و زوال خوف ( دخان 51)
?دوستان موافق و رفیقان با وفا ( 69؛70 نسائ)
?نشاط فوق العاده درونی ( 24 مطففین)
?احساس خشنودی خداوند( 15 ال عمران)
?نظر خدا به انها ( قیامت 22-23)
?انچه بخواهند به انها داده می شوند( 22 شوری)
3- حوریان بهشتی اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می توانند از آن بهره مند شوند.
واژه حور بر مذکر ومونث هر دو اطلاق می شود و مفهوم گسترده ای دارد که همه همسران بهشتی را شامل می شود، همسران زن برای مردان با ایمان و همسران مرد برای زنان مومن
?پیام قرآن،ج6 ص202
امیر مومنان فرمود:
“در بهشت بازاری است که درآن خرید و فروش نیست، تنها در آن جا تصویر مردان و زنان وجود دارد، هرکس که تمایلی به آنان پیدا کند از همان جا بر او وارد می شود”
?بحار الانوار،ج8 ص148
4- استفاده ابزاری از زن به این است که زن وسیله شود برای دست یابی به کالای پست و بی ارزش؛ مثلا امروز برای تبلیغ انواع کالاها از زنان استفاده می شود تا آنان با چهره و اندام زیبایشان مشتریان را جذب کنند و یا برای فروش اجناس گوناگون، فروشنده زن درخواست می شود تا مشتریان جذب زیبایی زن شده و اجناس به واسطه زنان فروخته شود.
?این می شود نگاه ابزاری به زن و اسلام با این عمل مخالف است زیرا شان و مقام زن بیش از این ها است که بازیچه دست افراد گوناگون واقع شود تا یکسری افراد به سود بیشتر دست پیدا کنند.
اسلام به زن مقام و ارزشی بس والا داده است تا آنجایی که امام صادق فرمود:
«یک زن صالحه از هزار مرد ناصالح ارزش و مقامش بیشتر است»
?وسائل الشیعه ج20 ص172
مساله وعده دادن خداوند به حوریان بهشتی با نگاه ابزاری به زن از سه جهت دارای تفاوت است؛
1- حوریان بهشتی هدف هستند اما در نگاه ابزاری به زن، بانوان هدف نیستند بلکه هدف فروش جنس و کالا است و زن ابزار واقع می شود برای فروش جنس و کالا و این قبیح و زشت است .
اما در نگاه دینی حوریان بهشتی خودشان هدف هستند؛ زیرا جزو نعمات بهشتی محسوب می شوند واگر خداوند از انان به عنوان نعمات بهشتی وعده داده است فلسفه روشنی دارد که در نکته اول به آن اشاره شد. بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نیست .
2- در نگاه ابزاری به زن ،زن وسیله واقع می شود برای دست یابی به یک جنس پست و بی ارزش که شان زن بسیار برتر از آن می باشد اما در وعده های الهی خداوند به حوریان ،هدف نعمات بی نظیر بهشتی است که همانند انان هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است .
3- غرض خداوند از وعده دادن به نعمات بهشتی و حوریان توجه دادن مردم به صفات و افعال شایسته ای است که نتیجه آن بهره مندی از نعمات بهشتی است و این سبب تربیت و سازندگی خود مردم است اما چنین مطلبی در نگاه ابزاری به زن وجود ندارد.
?بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نمی باشد.
این که فردی برای رسیدن به حوریان و همسران بهشتی و سایر نعمات بهشت خدا را پرستش کند اگر چه عملش مقبول و مشروع است اما در روایات این نوع عبادت کردن ،عبادت کامل وبرتر شمرده نشده است.
حضرت علی فرمود:
«گروهی خدا را از روی رغبت ومیل به نعمت های بهشت پرستش کردند این عبادت تاجران است وعده ای اورا از روی ترس پرستیدند واین عبادت بردگان است وجمعی دیگر خدارا برای شکر نعمت ها « واین که شایسته عبادت است»پرستیدند این عبادت آزادگان است»
?نهج البلاغه،حکمت 237
سوال:
آیا شیطان مستقیما با خدا در ارتباط است و اگر این ارتباط وجود دارد یعنی مقام ومنزلتش تا این حد هستش که همه پیامبران با واسطه با خدا ارتباط داشتن ولی شیطان بدون واسطه؟ ؟؟؟
پاسخ:
1- در ابتدا باید اشاره شود صدا به مفهوم الفاظ که بر اثر موّج هوا در فضا پخش میشود و انسان آن را میشنود، از صفات امور جسمانی است و بر اثر خروج الفاظ از دهان و لبان آدمی و یا حیوانات و یا بر اثر اصطکاک اجرام به وجود میآید و خداوند از آن منزّه است.
باتوجه به این نکته باید گفت سخن و صدای خداوند همان کلام وحی آسمانی است که آدمی از طریق پیامبران او، آن را میتواند بشنود، چون آنچه از بین لبان رسول خدا برای مردم بیان شده است ،کلام خدا است. لذا مولوی میگوید:?
گرچه قرآن از لب پیامبر است هر کی گوید حق نگفت او کافر است(1)
این همه آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود(2)
چه این که به یک لحاظ همه عالم هستی کلام خدا و صدای حق تعالى است. چون جلوه اوست. کلام و صدا هم جلوه متکلم و صاحب صدا است.
?امیرمؤمنان(ع) فرمود:
«یقول لمن أراد کونه کن فیکون لا بصوتٍ یقرع ولا بنداءٍ یُسمع وإنّما کلامه سبحانه فعل منه أنشأه؛(3)
خداوند چیزی را که میخواهد ایجاد کند میگوید: باشد، پس ایجاد میشود. اما این گفتن آوازی نیست که گوشها را بکوبد، و یا صدایی نیست که شنیده شود، بلکه سخن خدا همان کاری است که ایجاد کرده است».
2- بنابر این عالم خلقت همه صدا و آواز خدا است. ما آدمیان با این که خودمان’ هم جزء مخلوقات و در واقع کلام و صدای حق تعالى هستیم، پیوسته با صدا و کلام حق تعالى یعنی موجودات عالم سر و کار داریم و آنها را میبینیم و از آنها استفاده میکنیم، پس صدای خدا را پیوسته میشنویم ولی توجه نداریم.
بنابراین صدای خدواند را در تمام عالم می توان شنید، اما باید گوشی متناسب با این صدا داشت. صدای خدا را می توان در ترنم آب ، آواز پرندگان ، صدای ورزش باد ، یا نوازش نسیم و… شنید.
3- اما در خصوص تکلم وگفتگوی ابلیس با خدا در ابتدا باید اشاره شود که گرچه در این گونه نقل ها جای دقت بیشتر لازم است چون روایت این مسئله به صورتهای مختلف نقل شده است که می توانید تفصیل آن را در منبع ذیل ملاحظه نمایید. (4) گرچه به فرض درستی این نقل باید گفت:? برای ما روشن نیست که خدا با شیطان چگونه حرف زده و نحوه این گفتگو چگونه بوده است و در جایی هم در این باره سخنی بیان نشده است. اما اگر مراد از سوال اصل امکان تکلم بین خداوند و ابلیس است، باید گفت چنان که قبلا بیان شد خداوند منزه از آن است که به طور مستقیم باکسی سخن بگوید. ولی تکلم به معنای القای معنا و منظور در مخاطب حتی به طریق ایجاد صوت، یا با واسطه یک موجود یا چیز دیگر، در خصوص خداوند ممکن است.
4- ممکن است که خداوند به طور غیر مستقیم مثلا با ایجاد صوت و مانند آن با ابلیس سخن گفته باشد و این نوع گفتگو با ابلیس کمالی برای او محسوب نمی شود. چنان که اگر یک قاضی عادل با یک فرد مجرم و جنایت پیشه سخن بگوید این کمال برای آن فرد به حساب نمی آید و او نمی تواند این گفتگوی خود را به عنوان یک کمال تلقی نماید.
جریان سخن گفتن ابلیس با خدا هم چیزی شبیه همین مسله است . از این گذشته چنان که در کتاب های که این ماجرا را نقل نموده اند (5) آمده است. ابلیس به عنوان یک ادعای خود خواهانه با خدا در باره ایوب سخن گفت و خداوند برای این که ثابت کند ادعای او در باره ایوب نادرست است با او سخن گفت تا ادعای او را رد کند و چنین گفتگوی بین خدا و ابلیس امتیازی برای ابلیس محسوب نمی شود.
5- چه اینکه جای تردید نیست که خداوند دشمن ابلیس است و او را از در رحمت خود رانده است و اگر در مسأله ای با او سخن گفته باشد مثل آن است که انسان به دشمنش که خیلی هم از او بدش می آید سخنی در رد و یا مذمت او بگوید. و در هر صورت آن گونه گفتگو ها هیچ امتیازی برای ابلیس تلقی نمی شود .
مدیر گروه پاسخگویی: فرزاد نجفی
?منبع:
1. مولوی، مثنوی معنوی، نشر هرمس، تهران 1378 ش، دفتر 4، ص 643.
2. همان، دفتر اول، ص 88.
3. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم 1375 ش، خطبه 186.
4. رسول محلاتی ، قصص قرآن، نشر انتشارات اسلامیه 1361 ش، ج2 ، ص3.
5. همان، ونیز مجلسی، تاریخ پیامبران، نشرر سرور قم 1378 ش، ج1، ص558.
سوال:
ادم و حوا با وجود هابیل و قابیل (2پسر) چگونه ازدیاد نسل کردند و اینکه می گویند از لحاظ علمی ثابت شده که ما از نسل میمون هستیم چیست؟؟
پاسخ:
سلام علیکم
در این باره سه نظریه است:
1_ فرزندان آدم و حوا با فرشتگان و حورالعینی بهشتی ازدواج کرده اند … و ما از نسل آنان هستیم…
2_ فرزندان آدم و حوا با خواهران خود ازدواج کرده اند.
3_ فزرندان حضرت آدم با موجوداتی غیر انسان که قبل از آنها روی زمین بوده اند ازدواج کرده اند
برای هر کدام دلایلی وجود دارد و بهترین دلیل ها برای شیعه، اولین گزینه می باشد که ازدواج با حورالعین بوده اند.
اما نسل میمون و انسان اولیه و ….
اولا از لحاظ علمی رد شده است. (فرگشت رد شده است)
دوما از لحاظ اعتقادی نمی توان زیاد روی آن مانورد داد.
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
چجوری میشه عزاییل جون هزار نفر رو در یک زمان میگیره؟ مگه عزاییل یک نفر نیست!؟پس چرا همه جا میتونه در یک زمان جون هزاران نفر رو بگیره؟؟
????????????
پاسخ:
?اولا که عزرائیل یه نفر نیست بلکه کارگزارانی رو در اختیار داره
?ثانیا این ور و اون ور بودن برای فرشتگان الهی معنا نداره.چون مجردند و از خصوصیات مادی به دورند.
? این مکان و آن مکان هم جز ماده و از عوارض ماده هستند.
?نمونه ی بارزش خوابه.ممکنه برای شما پیش اومده باشه که چند نفر به صورت همزمان و در یه شب خواب شما رو دیده باشند.
✳️جواب تکمیلی:
?خداوند از فرشتگان و از مردم رسولانی را برگزیده است. آنگاه هر که از اهل اطاعت باشد، متصدی قبض روح او فرشتگان رحمت هستند و آنکه اهل گناه و نافرمانی باشد متولی قبض روحش ملائکه عذاب می باشند و برای فرشته مرگ یارانی و همکارانی از فرشتگان رحمت و عذاب وجود دارد که به فرمان او صادر می شوند و فعل همگی آنها فعل اوست و تمامی آنچه انجام می دهند منسوب به اوست و در این صورت فعل آنها فعل فرشته مرگ و فعل ملک الموت، فعل خداست. زیرا او است که جانها را توسط هرکه بخواهد می گیرد و می بخشد و منع می کند و ثواب می دهد و عقوبت می کند توسط هرکه بخواهد و حتماً فعل کسانی که امین او هستند، فعل خود او محسوب می شود. پس چیزی را نمی خواهند مگر آنکه خدا بخواهد. |