موضوع: "اعتقادات"
سوال:
آیا واژه خدا دقیقا بر واژه الله منطبق است؟
پاسخ:
خدا همان الله نیست.
الله ترجمه ندارد. چرا که اسم ذات مطلق و بی نهایتی است که همه صفات کمالیه را به نحو مطلق و بی نهایت در بی نهایت داراست . چنین اسمی را نه بشر جعل کرده و نه بشر می تواند ترجمه کند. اسم “خدا “مجعول انسان است ولی اسم الله فقط مجعول خود الله است
این اسم فقط در ادیان الهی و به ویژه ادیان ابراهیمی وجود داشته است.برای مثال در تورات الوهیم به عبری را جنبه رحمانیت و یهوه را جنبه رحیمیت الله می دانند و نزدیک است به اسم الله. اما در ایران باستان و در دین زرتشی وجود ندارد.در تعالیم زرتشتی و ایران باستان، نوعی ثنویت مقرون به نقص از خدا تعریف می شود.
تنها در قرآن برای فهم بهتر اسم مطلقه الله، سوره اخلاص نازل شده و در آنجا احدیت خدا مساوق با یهوه و الوهیت خدا مساوق با الوهیم در نظر گرفته شده البته این عرض حقیر برای تقریب ذهن است والا قائلم به این که اصلا و ابدا تا قبل از قرآن توحید به این حد اعلا تعریف نشده و قرآن بی سابقه است در این موضوع.
تعریف توحید از معجزات قرآن است چرا که در قرآن حصر عقلی در مورد این تعریف وجود دارد در کوتاهترین عبارات مثل صمد .
کارشناس پاسخکو:دکتر عباس حاجیها
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
چرادر زمان شاه با وجود این که گناه علنی بوده و مردم مشروب می خوردن باز هم نعمت زیاد بود برف باران زیاد یود؟
پاسخ:
علت تامه عدم نزول باران فقط فساد نیست.
علت های گوناگونی ممکنه داشته باشه.
اما باید توجه داشته باشیم که این مال قبل از انقلاب نیست که بخواهیم انقلاب رو سدی برای نزول باران بدونیم.
بلکه چند سالیه که این شکلی شده و کل زمین با مشکل تغییر وضعیت آب و هوایی مواجه هست.
معمولا نگاه ما به غرب هم روی کشورهای اروپایی هست.
طبیعتا منطقه اروپا معتدله،و مثل ایران در منطقه گرم و خشک و یا نیمه خشک قرار نداره.
تازه معادلات آب و هوایی اونجا هم تا حدودی به هم ریخته.
مثلا بیش از حد برف و بارون میاد. که این نه تنها نعمت محسوب نمیشه بلکه موجب خسارت هم میشه.
الان هم ثابت شده که با بارور کردن ابرها میشه بارندگی رو به دست آورد.
نمیخوام بگم علت کمبود بارش در ایران دستکاری ابرها توسط دشمن هست. ولی میشه به عنوان یه احتمال پذیرفت و بگیم امکان این کار هم هست.
اینها دلیل نمیشه که ما بخواهیم بگیم اصلا فساد نیست.
اتفاقا هست ولی حرف ما اینه که فقط و فقط فساد باعث عدم نزول باران نمیشه که بخواهیم نتیجه بگیریم که چون نباریدن باران به دلیل فساده و در زمان قبل از انقلاب هم باران زیاد میباریده،و نتیجه بگیریم که پس الان فساد زیاده.
پس به طور قطع نمیتونیم علت واقعی عدم نزول باران رو فقط و فقط و منحصر در گناه و فساد بدونیم.
سوال:
آیا امکان دارد دنیا تحت اداره یک انسان متفکر و نابغه باشد که او تحت اداره خدا باشد یا نباشد در این صورت همه ما دربازی هستیم مثل بازی جی تی ای البته خیلی خیلی پیشرفته؟؟!!!
پاسخ:
1- ما همه چیز رو منتسب به خدا میدونیم.
یعنی سر منشا همه امور دست خداست.
بنابراین مدبر اصلی این جهان خداوند هست.
2- اما به این معنا نیست که در طول اداره خدا کسی اونو اداره نکنه.
بلکه به وسیله اسباب داره اداره میشه.
3- الان هم یه نفر در طول اداره خداوند داره جهان رو اداره میکنه و اونم حجت روی زمین هست که طبق روایات ما اگه نباشه جهان فرو میپاشه.
4- مثال ساده اش مثل پیروزی در جنگ هست که هم به فرمانده نسبت داده میشه و هم به سربازان.
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
شک در دین، خوب است یا منطقی است؟؟
آیا هر شکی که در زندگی انسان صورت بگیرد، مذموم است؟ و یا تمایزی میان آنها وجود دارد؟
پاسخ:
نخست باید بدانیم، آن چیزی که در پارسی شک می دانیم، در روایات اهل بیت (ع) دارای اقسامی است.
در نخستین تقسیم بندی می توانیم بگوییم که دو نوع شک، ابتدای کار در آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) دیده می شود.
شکی که مذمت شده است و برای انسان، همانند مهلکه و پرتگاهی به سوی تباهی می ماند و در مقابل، شکی که بسیار سودمند و باعث تقویت بنیه اعتقادی انسان می شود.
همین تقسیم را می توانیم به منطق نیز ارجاع دهیم و منطق به ما خواهد گفت شکی که در شریعت ما مذموم است، شکی ناروا و غیر منطقی نیز خواهد بود و در برابر، شکی که باعث تقویت بنیه اعتقادی می شود، کاملاً منطقی خواهد بود؛ چرا که شریعت با منطق، همسو و همگام است.
متأسفانه اخیراً بی دینان و ملحدان برای بی اعتقاد کردن مردم و رسیدن به اهداف خویش، شک کردن را در میان توده مردم ترویج می کنند. باید ببینیم این شک منطقی است یا خیر؟
این شک، همان شک مذموم است. چون آیا شکِ پس از یقین، منطقی است؟ قبل از یقین نه تنها منطقی است، بلکه از اساس منطق نیز هست. اما پس از آن که انسان به چیزی یقین کرد، دیگر شک معنا نخواهد داشت و این همان است که در فارسی گفته می شود: «دودلی».
?این شک به قدری مذمت شده است که انسان را به تمام تباهی ها و خودکشی ها خواهد کشاند؛ حتی برخی در اصل وجود و بودن شک می کنند که از کجا معلوم که چیزی هست؟ یا از کجا معلوم که این چیزی که می نماید، همان چیزی است که حقیقت آن است؟! و مانند آن.
پس معیار اصلی این است که اگر انسان ابتدا هنوز یقین نکرده و صدها شک و احتمالات مختلف به ذهن خود راه دهد، نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه باعث می شود در پیدا کردن راه، استوارتر و موثرتر باشد، اما هنگامی که یقین صورت گرفت، دیگر شک معنا ندارد، زیرا شخص برای رسیدن به این یقین، تمام این راه ها را رفته. |
در نتیجه پس از یقین، نباید شک کند مگر این که دودلی هایی باشد که شیطان برای او به ارمغان می آورد. مانند این که انسان ابتدا یقین کند که نیکی به پدر و مادر، خوب است؛ سپس به قدری تردید در دل خود ایجاد کند تا در همین مفهوم هم شک کند.
?روایاتی که پیرامون مذمت شک آمده ، همان شکِ پس از یقین است. مانند این روایت از امام عصر (عج):? هرگز شک به خود راه مده؛ زیرا شیطان دوست دارد که تو شک کنی. (کافی: ج1: 518)
دقت شود که امام نمی فرماید که شک نکن، بلکه می گوید شک به خود راه مده. و این از تعابیر دقیق عربی است؛ نیز در همین روایت، صریحاً شک کنندگان را شیطان نام نهاده که بی دینان و ملحدان نیز، شیاطین انسی خواهند بود.
پس اگر شک در راستای به دست آوردن عقیده صحیح باشد که کسی با آن مخالف نیست و اساسا این یک راه صحیح و منطقی است. در تایید همین مطلب نیز شعر معروفی است که در حوزه های علمیه هم شناخته شده است:
?کفر و ایمان قرین یکدگرند. . . هر که را کفر نیست ایمان نیست.
?این بیت کنایه از این است که انسان ابتدا باید به همه چیز شک کند تا با تحقیق بتواند به همه آنها برسد و یقینیِ آنان را به دست آورد. اما پس از به دست آوردن یقین، شیطان انسان را رها نمی گذارد و مرتب او را وسوسه می کند.
در ضمن، کلام عرب بسیار دقیق است، عرب فرق می گذارد میان شک، ریب، تردید و …؛ از این رو به طور اختصار به آنان اشاره می کنیم.
تردید: ریشه اصلی واژه «تردید»، «ردد» است که به معنای برگرداندن چیزی پس از دریافت کردن میآید. البته تردید چون به باب تفعیل رفته معنای زیادتری را افاده میکند؛ یعنی آنکه این برگرداندن چندین بار تکرار شده است؛ شاید به همین جهت به شخص متحیر و سرگردان مردّد میگویند؛ گویا ذهن این شخص چیزی را برمیگرداند، پس از آنکه آنرا دریافت کرده است؛ یعنی ذهن او در حال رفت و برگشت بین دو طرف احتمال (پذیرش و عدم پذیرش) است.
«شک» از ریشه «شکک» به معنای داخل نمودن چیزی در چیزی است. عرب در ابتدا آنجا که نیزه را بر بدن دیگری وارد میکردند، میگفتند: «شککته بالرمح». شک را به این جهت شک مینامند که برای شخص شاک دو چیز در محل واحدی (ذهن و نفس او) وارد شدند و او به هیچکدام یقین ندارد. (ابن فارس)
کلمه «ریب» را برخی از اهل لغت به معنای شک و خوف میدانند، ولی برخی دیگر آنرا اخص از شک میدانند؛ یعنی ریب را شکی میدانند که همراه تهمت باشد. برخی از محققین ریب را به معنای اضطراب و تلاطم میدانند. (الوافی)
به طور جمع بندی و خلاصه می توان چنین نتیجه گرفت: آن چه که در منطق خوب است که انسان داشته باشد، تردید است نه شک. چراکه شک مطلق است، ریب نیز پس از یقین است؛ ولی تردید برای کشف حقیقت و وصول به اطمینان است.
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
«آیا شمایل و تماثیلی که از اهل بیت، موجود است؛ واقعیت دارند؟»
پاسخ:
نخست باید بدانیم که به این تصاویر، شمایل و تماثیل گفته می شود، و کسی نباید معتقد باشد که این تصاویر، همان چهره حضرات می باشد.
نکته ای که بسیار حائز اهمیت است، این است که دو قضیه باید با هم تفکیک شود، یکی نیت انسان هاست و دیگری عمل آنان.
اگر نیت انسانی، در علاقه و ترویج به این تصاویر، صرفاً یادبودی از اهل بیت (ع) است، بسیار فرق دارد با کسی که هدفش توهین به اهل بیت (ع) با انتشار همین تصاویر می باشد.
برخی افراد فقط به این نکته می پردازند که توطئه ای پشت این عکس ها موجود است و بسیاری از آنان، توهین هایی به امام معصوم دارد و یا توسط اقلیت های دینی، مذهبی کشیده می شود؛ اگر هر کدام از این مسائل در جای خودش اثبات شود، ما منکر هیچ کدام از این مسائل نمی شویم، اما باید توجه داشت که نیت عموم مردم - که چنین عکس هایی در خانه ها و حسینیه ها نصب می کنند - را نادیده نگیریم.
برخی نقاشان، تنها به این نیت می کشیدند که مردم با دیدن این تصاویر به یاد اهل بیت بیفتند؛ یا در زمانه ما، هر جا چنین تصاویری دیده شود، انسان پی به حسینیه، امام زاده و یا چیزی شبیه به آن می برد.
پس یادآور می شویم که کسی ادعا نمی کند که این تصاویر، دقیقاً چهره اهل بیت است، بلکه همان طور که از نامش پیداست، شمایلی از حضرات است و این خود بدین معناست که تنها حالتی از حالات امام را بیان می دارد؛ البته ممکن است برخی نقاشی هایی از اهل بیت (ع) باشد، مانند برخی از آنها که در موزه ها نگه داری می شود؛ اما همان ها نیز، انتسابش به اهل بیت (ع) - با وجود محدودیت هایی که در آن زمان بوده - بسیار مشکل، بلکه تقریبا محال است.
?برای اطلاع از فتوای مراجع به لینک زیر رجوع فرمایید: ?
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa694
?نتیجه فتوای تمامی مراجع?:
✍️ اگر کسی بدون اعتقاد به این که این تصاویر، چهره اهل بیت (ع) است و بدون توهین به حضرات، آنان را نصب و نگه داری کند، مانعی ندارد و اگر اشکال یا توهین و یا هر توطئه ای پشت آن کشف شد، بر کسانی که از این توطئه ها خبر دارند و یا معتقد به واقعیت چهره حضرات در این تصاویر می باشند و یا به قصد توهین نصب می کنند، یقیناً حرام خواهد بود.
✌️در آخر می توان گفت که علت اصلی رواج چنین تصاویری در میان مردم، علاقه شیعیان به اهل بیت (ع) و به یاد آن بزرگواران افتادن هست، چراکه مردم عادی نیز کاری به صحت انتساب تصاویر به حضرات معصومین ندارند.
??پاسخ به شبهات?
https://telegram.me/joinchat/DqwJDUF1hiGzuFNmPxRoUQ
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
سوال:
از آنجایی که استفاده ابزاری از زن برای تبلیغ جایز نیست پس چرا خدا برای تبلبغ بهشت از زن (حوری) استفاده کرده؟
پاسخ:
1- ما معتقد به معاد جسمانی هستیم و این که انسان در قیامت با جسم و روح حاضر می شود و طبعا باید در هر دو جنبه غرق مواهب و برکات الهی گردد.اساسا جسم و روح دو همزاد به هم پیوسته هستند؛ همان گونه که در این جهان جدا از یکدیگر نمی توانستند به تکامل برسند در آن جهان نیز برای بهره گیری از مواهب الهی جدای از یکدیگر نمی توانند باشند.
نعمت های جسمانی بهشت مانند نعمت های معنوی آن بسیار متنوع و گسترده و جالب است و قرآن روی آن بسیار تاکید کرده است تا از این طریق توجه همه انسان ها را به اعمال و صفات و فضایلی که سرچشمه این مواهب است جلب کند زیرا نوع بشر بیش از آنکه به نعمت های روحانی بیندیشند توجه به مواهب جسمانی دارند.
?پیام قران،ج6 ص175
2- نعمت های بهشتی اختصاص به نعمت های جسمانی ندارد بلکه قران از یک سری نعمت های روحانی نیز برای بهشتیان سخنان می گوید از جمله:
?احترام مخصوص ( زمر73)
?محیطی سرشار از صلح و صفا ( 137انعام-47 حجر)
?امنیت و زوال خوف ( دخان 51)
?دوستان موافق و رفیقان با وفا ( 69؛70 نسائ)
?نشاط فوق العاده درونی ( 24 مطففین)
?احساس خشنودی خداوند( 15 ال عمران)
?نظر خدا به انها ( قیامت 22-23)
?انچه بخواهند به انها داده می شوند( 22 شوری)
3- حوریان بهشتی اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می توانند از آن بهره مند شوند.
واژه حور بر مذکر ومونث هر دو اطلاق می شود و مفهوم گسترده ای دارد که همه همسران بهشتی را شامل می شود، همسران زن برای مردان با ایمان و همسران مرد برای زنان مومن
?پیام قرآن،ج6 ص202
امیر مومنان فرمود:
“در بهشت بازاری است که درآن خرید و فروش نیست، تنها در آن جا تصویر مردان و زنان وجود دارد، هرکس که تمایلی به آنان پیدا کند از همان جا بر او وارد می شود”
?بحار الانوار،ج8 ص148
4- استفاده ابزاری از زن به این است که زن وسیله شود برای دست یابی به کالای پست و بی ارزش؛ مثلا امروز برای تبلیغ انواع کالاها از زنان استفاده می شود تا آنان با چهره و اندام زیبایشان مشتریان را جذب کنند و یا برای فروش اجناس گوناگون، فروشنده زن درخواست می شود تا مشتریان جذب زیبایی زن شده و اجناس به واسطه زنان فروخته شود.
?این می شود نگاه ابزاری به زن و اسلام با این عمل مخالف است زیرا شان و مقام زن بیش از این ها است که بازیچه دست افراد گوناگون واقع شود تا یکسری افراد به سود بیشتر دست پیدا کنند.
اسلام به زن مقام و ارزشی بس والا داده است تا آنجایی که امام صادق فرمود:
«یک زن صالحه از هزار مرد ناصالح ارزش و مقامش بیشتر است»
?وسائل الشیعه ج20 ص172
مساله وعده دادن خداوند به حوریان بهشتی با نگاه ابزاری به زن از سه جهت دارای تفاوت است؛
1- حوریان بهشتی هدف هستند اما در نگاه ابزاری به زن، بانوان هدف نیستند بلکه هدف فروش جنس و کالا است و زن ابزار واقع می شود برای فروش جنس و کالا و این قبیح و زشت است .
اما در نگاه دینی حوریان بهشتی خودشان هدف هستند؛ زیرا جزو نعمات بهشتی محسوب می شوند واگر خداوند از انان به عنوان نعمات بهشتی وعده داده است فلسفه روشنی دارد که در نکته اول به آن اشاره شد. بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نیست .
2- در نگاه ابزاری به زن ،زن وسیله واقع می شود برای دست یابی به یک جنس پست و بی ارزش که شان زن بسیار برتر از آن می باشد اما در وعده های الهی خداوند به حوریان ،هدف نعمات بی نظیر بهشتی است که همانند انان هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است .
3- غرض خداوند از وعده دادن به نعمات بهشتی و حوریان توجه دادن مردم به صفات و افعال شایسته ای است که نتیجه آن بهره مندی از نعمات بهشتی است و این سبب تربیت و سازندگی خود مردم است اما چنین مطلبی در نگاه ابزاری به زن وجود ندارد.
?بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نمی باشد.
این که فردی برای رسیدن به حوریان و همسران بهشتی و سایر نعمات بهشت خدا را پرستش کند اگر چه عملش مقبول و مشروع است اما در روایات این نوع عبادت کردن ،عبادت کامل وبرتر شمرده نشده است.
حضرت علی فرمود:
«گروهی خدا را از روی رغبت ومیل به نعمت های بهشت پرستش کردند این عبادت تاجران است وعده ای اورا از روی ترس پرستیدند واین عبادت بردگان است وجمعی دیگر خدارا برای شکر نعمت ها « واین که شایسته عبادت است»پرستیدند این عبادت آزادگان است»
?نهج البلاغه،حکمت 237
شبهه:
?«پیرامون خرافات دنیای مجازی چه می دانیم؟»
ختم شش میلیون صلوات تقدیم به شیرخوار امام حسین… سهم شما شش صلوات؛ تا پیام را دیدی هشت بار بگو یا ابوالفضل و برای هشت نفر بفرست….
و مثال های فراوان دیگر .
پاسخ:
شایعات مجازی ختم صلوات و غیره به نقل از پیامبر و امامان
1- نخست باید گفت که طبق مبانی روایی اهل بیت (ع)، هر کاری که انسان برای رضای خدا انجام دهد و در اصل کار، چیزی که مخالف با دین و یا جزئی از دین نباشد، آن کار نیکو و پسندیده است و انجام دهنده آن اجر می برد.
نیز کسی که سنت پسندیده ای را به جای بگذارد، هر کس تا قیامت به آن سنت عمل کند، برای سنت گذار نیز نوشته می شود، مثلا سازنده مسجدی، دارای ثواب فراوان است و هر کسی که در آن نماز بخواند، برای سازنده مسجد نیز نوشته می شود.
2- اما باید دقت کرد که احکام و فروع دین با پیامبر اکرم (ص) کامل شد و با بیان اهل بیت (ع) تبیین شد و ما حق نداریم که از خود چیزی بر آنها بیفزاییم، چراکه به این کار «بدعت» و «تشریع» گفته می شود که از گناهان کبیره است.
پس هر آنچه که مومنین در راستای ترویج فرهنگ والای اسلامی و شیعی انجام می دهند، باید در چهارچوب احکام شریعت باشد، و گرنه باطل است و ترویج کننده آن نیز، گناه کار محسوب می گردد.
3- از خرافاتی که در فضای مجازی، اخیراً شایع شده، پیام هایی است که مثال های بالا بیان شد، البته این توضیح نیز لازم است که مثال اول، خرافه ای ندارد بلکه تنها برای ترغیب جماعت مومنین، به زیادی ذکر و ترویج اذکار و اوراد هستند؛ اما گاهی دیده می شود که پخش ذکر را منوط به خبر خوبی می کنند و عدم پخشش را مرتبط به حادثه شومی؛ این یقیناً دروغی بزرگ است و اعتقاد یافتن به آن، خرافه خواهد بود.
4- دیده می شود که عموماً مومنین با قصدی خیر و نیتی خالصانه، اقدام به انتشار این متون در فضای مجازی می کنند، اما باید بدانند که چیزی که مورد تایید اهل بیت (ع) نیست، برای آن نیز نمی توان ثواب و خیر تصور کرد و اساساً شیعه خالص، کسی است که در همه حال تابع اهل بیت (ع) باشد.
5- پس در نتیجه، مدیون شدن ها برای قطع زنجیره و ارسال نکردن پست؛ یا دیدن و شنیدن خبر خوب برای ترویج و خبر بد برای عدم ترویج؛ ثواب های کذایی برای ارسال پست ها و مانند آن، هیچ وجهه شرعی ندارد؛ وانگهی ممکن است که کسانی که مغرض هستند و نسبت به دین، دشمنی دارند؛ به ترویج این پیام ها در فضای مجازی دامن زنند تا هر چه بیشتر اعتقادات مردم را با اهداف شوم خود، سست کنند. چراکه وقتی انسان ساده ای، به هدف رسیدن به خبری خوب، دست به انتشار پست ها می یازد، با ندیدن خبر خوب، اعتقادش نسبت به اصل اذکاری چون صلوات و مانند آن و در نتیجه به اهل بیت (ع) ضعبف و ضعیف تر می شود. |
پس امید است که به جای ترویج چنین پیام هایی، از روایات، آیات و اذکار معتبر استفاده شود، تا بهانه ای هم دست معاندین داده نشود
سوال:
آیا شیطان مستقیما با خدا در ارتباط است و اگر این ارتباط وجود دارد یعنی مقام ومنزلتش تا این حد هستش که همه پیامبران با واسطه با خدا ارتباط داشتن ولی شیطان بدون واسطه؟ ؟؟؟
پاسخ:
1- در ابتدا باید اشاره شود صدا به مفهوم الفاظ که بر اثر موّج هوا در فضا پخش میشود و انسان آن را میشنود، از صفات امور جسمانی است و بر اثر خروج الفاظ از دهان و لبان آدمی و یا حیوانات و یا بر اثر اصطکاک اجرام به وجود میآید و خداوند از آن منزّه است.
باتوجه به این نکته باید گفت سخن و صدای خداوند همان کلام وحی آسمانی است که آدمی از طریق پیامبران او، آن را میتواند بشنود، چون آنچه از بین لبان رسول خدا برای مردم بیان شده است ،کلام خدا است. لذا مولوی میگوید:?
گرچه قرآن از لب پیامبر است هر کی گوید حق نگفت او کافر است(1)
این همه آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود(2)
چه این که به یک لحاظ همه عالم هستی کلام خدا و صدای حق تعالى است. چون جلوه اوست. کلام و صدا هم جلوه متکلم و صاحب صدا است.
?امیرمؤمنان(ع) فرمود:
«یقول لمن أراد کونه کن فیکون لا بصوتٍ یقرع ولا بنداءٍ یُسمع وإنّما کلامه سبحانه فعل منه أنشأه؛(3)
خداوند چیزی را که میخواهد ایجاد کند میگوید: باشد، پس ایجاد میشود. اما این گفتن آوازی نیست که گوشها را بکوبد، و یا صدایی نیست که شنیده شود، بلکه سخن خدا همان کاری است که ایجاد کرده است».
2- بنابر این عالم خلقت همه صدا و آواز خدا است. ما آدمیان با این که خودمان’ هم جزء مخلوقات و در واقع کلام و صدای حق تعالى هستیم، پیوسته با صدا و کلام حق تعالى یعنی موجودات عالم سر و کار داریم و آنها را میبینیم و از آنها استفاده میکنیم، پس صدای خدا را پیوسته میشنویم ولی توجه نداریم.
بنابراین صدای خدواند را در تمام عالم می توان شنید، اما باید گوشی متناسب با این صدا داشت. صدای خدا را می توان در ترنم آب ، آواز پرندگان ، صدای ورزش باد ، یا نوازش نسیم و… شنید.
3- اما در خصوص تکلم وگفتگوی ابلیس با خدا در ابتدا باید اشاره شود که گرچه در این گونه نقل ها جای دقت بیشتر لازم است چون روایت این مسئله به صورتهای مختلف نقل شده است که می توانید تفصیل آن را در منبع ذیل ملاحظه نمایید. (4) گرچه به فرض درستی این نقل باید گفت:? برای ما روشن نیست که خدا با شیطان چگونه حرف زده و نحوه این گفتگو چگونه بوده است و در جایی هم در این باره سخنی بیان نشده است. اما اگر مراد از سوال اصل امکان تکلم بین خداوند و ابلیس است، باید گفت چنان که قبلا بیان شد خداوند منزه از آن است که به طور مستقیم باکسی سخن بگوید. ولی تکلم به معنای القای معنا و منظور در مخاطب حتی به طریق ایجاد صوت، یا با واسطه یک موجود یا چیز دیگر، در خصوص خداوند ممکن است.
4- ممکن است که خداوند به طور غیر مستقیم مثلا با ایجاد صوت و مانند آن با ابلیس سخن گفته باشد و این نوع گفتگو با ابلیس کمالی برای او محسوب نمی شود. چنان که اگر یک قاضی عادل با یک فرد مجرم و جنایت پیشه سخن بگوید این کمال برای آن فرد به حساب نمی آید و او نمی تواند این گفتگوی خود را به عنوان یک کمال تلقی نماید.
جریان سخن گفتن ابلیس با خدا هم چیزی شبیه همین مسله است . از این گذشته چنان که در کتاب های که این ماجرا را نقل نموده اند (5) آمده است. ابلیس به عنوان یک ادعای خود خواهانه با خدا در باره ایوب سخن گفت و خداوند برای این که ثابت کند ادعای او در باره ایوب نادرست است با او سخن گفت تا ادعای او را رد کند و چنین گفتگوی بین خدا و ابلیس امتیازی برای ابلیس محسوب نمی شود.
5- چه اینکه جای تردید نیست که خداوند دشمن ابلیس است و او را از در رحمت خود رانده است و اگر در مسأله ای با او سخن گفته باشد مثل آن است که انسان به دشمنش که خیلی هم از او بدش می آید سخنی در رد و یا مذمت او بگوید. و در هر صورت آن گونه گفتگو ها هیچ امتیازی برای ابلیس تلقی نمی شود .
مدیر گروه پاسخگویی: فرزاد نجفی
?منبع:
1. مولوی، مثنوی معنوی، نشر هرمس، تهران 1378 ش، دفتر 4، ص 643.
2. همان، دفتر اول، ص 88.
3. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم 1375 ش، خطبه 186.
4. رسول محلاتی ، قصص قرآن، نشر انتشارات اسلامیه 1361 ش، ج2 ، ص3.
5. همان، ونیز مجلسی، تاریخ پیامبران، نشرر سرور قم 1378 ش، ج1، ص558.
ابهامات و سوالات درباره اصالت شرف المشس در اسلام
در باب شرف الشمس، نکاتی عرض میشود:
1. از منظر روایی و تاریخ حدیث، حداقل تا 7 قرن، از روایت منسوب به امیرالمومنین در باب شرف الشمس، در کتب حدیثی موجود شیعه، مطلبی وجود ندارد. و ابهام اصلی همین است تا قرن ها، این روایت کجا بوده و ناگهان پیدا شده است؟ روال اهلبیت علیهمالسلام نیز ارجاع به اینگونه رموز نجومی و علوم غریبه نبوده و حتی اهلبیت علیهمالسلام نیز منجمین آن زمان را که برای ستارگان قدرتهای استقلالی و در مقابل قدرت خداوند قائل بودند را لعن مینمودند چراکه در این عالم هیچ قدرتی جز قدرت خدای متعال نیست و اگر موجودی دارای قدرتی خاص باشد آنهم به اذن الله بوده و هیچ قدرتی به نحو استقلالی در مقابل خداوند ندارند.
2. اولین کتابی که به ذکر حدیثی در این باره پرداخته است، کتاب مصباح مرحوم کفعمی است. این کتاب بنا بر گفته برخی از محققین، مفاتیح الجنان آن زمان ها بوده است. امکان دارد با توجه به کثرت استفاده برخی تصحیف و اشتباهات در آن راه پیدا کرده باشد.
3. مرحوم کفعمی، در قرن هفتم که این حدیث را در کتاب مصباح می آورد، میفرمایند: در بعضي از كتابهاي علماي شيعه ديدم كه اين شكل از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است و اما سندی برای حدیث را ذکر نمیکند. حتی در کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی اعلی الله مقامه که درباره تمام نگین های انگشتر از معصومین علیهم السلام روایت آورده، هیچ اسمی از شرف الشمس نیست. و برخی معتقدند سابقه جعل این مساله به چند قرن اخیر میرسد بگونه ای که حتی در زمان علامه مجلسی، نیز شایع نبوده است.
4. اگر بپذیریم، این جملات از دشمنان اسلام، یهود و غیره نبوده باشد، بویژه برخی از اشکال و تصاویر این دعا، که تداعی کننده ستاره داوود از اختصاصات یهود، می باشد و این مقداری تامل برانگیز است.
5. به فرض که اثبات شد که چنین چیزی در کتاب حدیثی شیعه نقل شده است و صحیح باشد. برخی از محققین علم نجوم، معتقدند: شرف الشمس به وقتی می گویند که شمس در 19 درجه برج حمل قرار بگیرد. و منظور از 19درجه قرارگیری شمس در برج حمل است نه اینکه منظور روز 19 فروردین باشد! مضاف بر اینکه با کمال تعجب، تاریخ شمسی برای ان در نظر گرفته شده است در حالی كه در روایات و مناسبت های اسلامی، تاریخ هجری قمری، ملاك است و این موجب شگفتی است.
6. آنقدر در نحوه و ترسیم و طرز نوشتن شرف الشمس، اختلاف وجود دارد، که امروزه هرکسی برای خودش یک تصویری را خلق کرده است.
7. بعد از گذشتن و عبور از هفت خوان رستم، نوبت به رعایت آداب حکاکی همچون بخور مناسب و اذکار و ادعیه حین حکاکی، نیز می رسد.
8. نتیجه اینکه: پول و سرمایه زندگیتان را مشغول این نگین های بازاری و روز 19 فرودین نکنید. شرف الشمس به اثبات نرسیده و ابهام دارد.
9. البته باید اذعان نمود که علمای شیعه از جمله مرحوم کفعمی در کتاب «جَنّت الوافیه» مشهور به «مصباح کفعمی» و احتمالا شیخ بهایی در کتاب سرّ المستتر تأثیرات مثبتی را بر کتابت و نوشتن شرف الشمس، قائل میباشند و روایتی نیز بدون سند از علی علیهالسلام نیز در برخی کتب مذکور آمده که البته به علت رعایت نشدن مبانی حدیثی در آن، و مرسل بودن حدیث، و انفراد حدیث، هرگز قابل اعتنای جامعه روایی و کارشناسان حدیثی، نیست.
♦️بنابراین اگر هم اصل این موضوع مورد تایید باشد این است که کتابت لوح شرف الشمس شرایط خاص میخواهد، نه اینکه هر مدعیای ادعای کتابت آن را نماید و اینگونه نیست که هر شخصی دکانی زده و یک قلم و تخته و سنگ عقیق زرد دست حکّاک بدهد تا در 19 فروردین آن را برای مردم صفکشیده حک کنند چراکه بر فرض که شرف الشمس در اسلام، واقعیت داشته باشد، این انگشترها و لوحها بدون رعایت نکردن آداب و شرایط مذکور در کتب فوق، هیچ اثری ندارد و جز منبع درآمدی برای برخی افراد سودجو هیچ فایده ارضی و سماوی نداشته و نخواهد داشت و مع الاسف این دکانها گرد حرمهای مطهر بوده و نگرانی افراد مؤمن و مطلع از توجه عوام به این امر اشتباه را بیشتر میکند.
?شرف الشمس از علوم غریبه هستش اما تو کتب متقدمین اعم از روایی و ادعیه و اذکار اثری ازش نیست فقط تاریخ نویسان از چند قرن پیش معتبر میدونن و روش تکسیر شرف الشمس و درآوردنش به صورت مربع یا مسبع و غیره و همچنین آثار و برکاتش رو گفتن.
?بعضیا میگن که از اسم اعظم گرفته شده و سندشون رو هم میگن کتاب جواهر مکنونه که از کتب خطی اذکار هستش و کتاب السحاب اللئالی تالیف سید عبدالله بوشهری هست
از طرفی تو کتاب «جنه الوافیه» یا همون «مصباح کفعمی» اومده که مرحوم کفعمی سند معتبری برای این مطلب ذکر نکرده و فقط گفته این حروف شکل اسم اعظم است و بعد تو حاشیه کتاب میگه تو بعضی از کتاب های علمای شیعه دیدم که این شکل از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که به نظر می رسه زیاد سند محکمی نداره
?مرحوم شیخ بهایی هم شکل شرف الشمس رو تو کتاب «سر المستتر» با کمی تغییر آورده هرچند تو کتبی که گفتیم اسمی برای این شکل نگفتن و نجوم شناسان بر اساس برج و صور فلکی همچین اسمی برای شکل گذاشتن و گفتن که شرف الشمسه.
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی
شبهه:
آیا حسین در خواب است؟؟؟
بار ديگر انفجار تروريستى و بار ديگر جزغاله شدن زائران حسين بدست اهل سنت و البته با فرياد الله اكبر ..
بار ديگر حماقت تروريستها و بار ديگر حماقت شيعيان خردباخته.
فقط سئوال عاقلان اين است:
چرا امام حسين به داد اين خردباخته ها نمى آيد؟
چرا زائرانش را نجات نميدهد؟
مگر نه اينكه اين شيعيان خرافاتى به زيارتش رفته اند؟ چرا خودش را به خواب زده است؟؟؟
پاسخ:
?در این که امامان گرامی قدرت انجام کارهای خارق العاده دارند شکی نمیباشد و در این باره ادله متعدد عقلی و نقلی دلالت دارد که آنچه به طور اجمال می توان عرضه داشت؛
علامه گرانقدر مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار بابی را گشوده است به ذکر روایات تحت عنوان:
« امامان قادر هستند بر زنده کردن مردگان و شفای کوران و برطرف کردن بیماری پیسی و انجام دادن تمام معجزات انبیا و کارهای خارق العاده در عالم»
?بحار الانوار ج27 ص29 باب13
?امام باقر علیه السلام فرمود:
«اسم اعظم خدا دارای هفتاد و سه حرف است .نزد آصف بن برخیا وصی سلیمان تنها یک حرف بود که توانست تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از فاصله دور حاضر کند و نزد ما اهل بیت هفتاد و دو حرف از آن حروف است ( وقدرت ما بی شک قابل مقایسه با آصف نیست) و یک حرف را خداوند به ما تعلیم نداده است و اختصاص به خودش دارد»
?بحار الانوار ج27 ص25
ونیز باید توجه داشت که در این نکته نیز شکی نیست که ائمه گرامی حتی پس از مرگ ظاهری نیز منقطع از دنیا نیستند و دارای حیات برزخی می باشند .
در روایات ما آمده است که امامان پس از مرگ از احوالات و اعمال مردمان کاملا اگاه هستند و هر صبح و شام اعمال بندگان بر انان عرضه می شود»
?بحار الانوار ج23 ص333 باب 20
امام صادق علیه السلام فرمود:
«انبیا و اوصیا چنین هستند که سلام شما به آنان از راه دو ؛ به آنها می رسد و اگر از نزدیک قبورشان به آنها سلام کنید خودشان می شنوند»
?بحار الانوار ج27 ص 299
وقتی به زیارت قبر حسین می روید خطاب به او بگویید که شهادت می دهم تو از حضور من در این مکان اگاهی داری و کلام و سخن مرا می شنوی و تو زنده هستی در نزد پرودگارت روزی می خوری»
?مستدرک الوسائل ج10 ص345
در روایت دیگر فرمود:
«حسین به زائران خود نگاه می کند و او کاملا به احوال و اسمائ آنان و اسمائ پدرانشان آگاهی دارد حتی بیشتر از آگاهی پدر نسبت به احوال فرزند»
?بحار الانوار ج27 ص 300
شأن امامان و من جمله امام حسین اجل از آن است که بدن شریفشان خوراک زمین شود.
?امام صادق علیه السلام فرمود:
«هیچ نبی و جانشین نبی ( امامان ) نیستند که جسد شریفشان بیشتر از سه روز در قبر بماند .خداوند روح و استخوان و گوشت (و به طور کلی بدن آنها را) به آسمان بالا می برد .زائران تنها به زیارت جایگاه و مکانی می روند که آنان را در بر داشته است و آثار آنان در آنجا قرار داشته است .اگر از راه دور به انان سلام کنید سلام شما به آنها می رسد و اگر به نزد قبورشان بروید و آنان را مخاطب قرار دهید صدای شما را می شنوند»
? بحار الانوار ج27 ص300
از سوی دیگر امامان مطیع محض خداوند هستند.امام کاظم علیه السلام فرمود:
« خداوند قلوب امامان را محل اراده خودش قرار داده است .بدون اذن خداوند کاری نمی کنند»
?بحار الانوار ج5 ص114
?نتیجه بحث
?خداوند اساس زندگی بشر بر آزادی اراده قرار داده است تا همگان آزمایش شوند نه با اجبار و اکراه از انجام ظلم و جنایت منصرف شوند و گرنه تکاملی صورت نخواهد گرفت.
?اگر ظالمین ببینند که هر ظلمی می کنند سریع عذاب می شوند یا تا اقدام بر ظلم و جنایت می کنند بلایی بر آنان نازل می شود دیگر کسی جرات ظلم کردن را به خود نمی دهد و همگان بالاجبار مسیر صلاح را در پیش می گیرند که روشن است که این هدایت اجباری فایده ای ندارد زیرا تکامل اختیاری است که ارزشمند است.
?لذا خداوند محل مواخذه ظالمین را قیامت قرار داده است و آنان را در دنیا آزاد گذاشته است .امامان نیز در برابر اراده الهی از خود اختیاری ندارند.
?اختیار اهل بیت در طول اختیار خداوند است نه در عرض اختیار خداوند اهل بیت اختیار مستقل در مقابل اختیار خداوند سبحان ندارند.
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی