موضوع: "روح"
سوال:
چگونه مرتاض های (هندی ، چینی و …) ، با سخت گرفتن بر جسمشان بر روحشان تسلط می یابند بدون اینکه بندگی خداوند را کنند ؟ اساسا فرق پیغمبران و مرتاض ها در چیست ؟ مگر این نیست که این قدرت با اجازه خدا باید اعطا شود؟
پاسخ:
مرتاض ، هیچگاه به روحش تسلط ندارد که بیان شود بدون ایمان ، چگونه چنین تسلطی یافته است ! برای شناخت بیشتر ، لازم است به دو مقوله ی مهم «انسان شناسی» و سپس «دین شناسی» پرداخته شود که چون در این مجال کوتاه ، امکانی برای شرح مفصل آنل وجود ندارد ، به چند محور اساسی اشاره می شود:
✅آدمی ، دارای چگونگی ها (یا ابعاد) بسیار متفاوتی میباشد که هر کدام نیز نیروهای متفاوتی دارند . در یک دسته بندی کلی میتوان به «جسم ، روان و روح» و البته قوای آنها اشاره نمود.
قوای جسمی ، با ورزش ، تغذیه ، بهداشت … و رعایت اصول و فروع “سلامتی و تندرستی” تقویت میشود . قوای روانی ، با سلامت جسم و تمرین ذهن و کنترل سلسله اعصاب ، تقویت میگردد ؛ و قوای روحی نیز با توجه روح به مبدأ و معاد ، عالَم معنویت ، روحانیت و حاکمیت بر مملکت وجود و قوای آن [جسم ، نفس ، روان و …] تقویت میگردد.
✅هر یک از ابعاد وجودی انسان و قوای بالفعل (آنچه هست) ، و قوای بالقوه یا استعداد (آن چه می تواند باشد) در انسان ، از توان و نیروی فوق تصور و ناشناخته ای برخوردار است که حتی علم تجربی امروز ، به نشانه هایی از آن دست یافته است.
Ⓜ️مثال :
?بلند کردن یک وزنه ی بالای 150 یا 200 کیلوگرم برای انسان معمولی [هر چه قدر هم که سالم و تنومند باشد] ممکن نیست ؛ اما یک وزنه بردار حرفه ای ، به رغم قد کوتاه و وزن کمش ، آن را به راحتی از زمین کنده ، بلند شده و بالای سرش نگه میدارد!
?نیروی تن :
بنابراین ، قوای بینایی ، شنوایی ، حرکت ، سکون ، خوردن ، خوابیدن ، احساس یا عدم احساس درد و سایر قوای بدنی نیز همینطور می باشند.
?اراده :
قویترین نیروی آدمی ، همان “اراده” میباشد که مسلماً از سنخ قوای بدنی یا فیزیکی نمی باشد و شاید بتوان گفت که قوای «روحی» است . بنابر این آدمی می تواند که با قدرت اراده ی خود ، روح را متوجه معبود حقیقی ، یا دنیا و بدن نماید ؛ میتواند نفس حیوانی و قوای بدنی را در کنترل عقل در آورد ؛ می تواند تمامی قوای عاقله و روحی خود را در اختیار نفس حیوانی قرار دهد و … ؛ قوای بدنی ، همه توسط “نفس حیوانی” ، زنده و فعال و پویا هستند . بنابراین ، اگر کسی با تمرین زیاد “اراده"ی خود را تقویت کند ، می تواند افسار نفس را در اختیار عقل و روح قرار دهد و یا هر طوری که دوست دارد با آن رفتار کند.
?پخش نیرو :
به خورشید به عنوان یک منبع انرژی دقت نمایید . نورش روشنی بخش و حرارتش گرمابخش و انرژی زاست ؛ نه تنها نمی سوزاند ، بلکه از منابع اصلی حیات می باشد . اما اگر شعاع اندکی از این نور ، مثلاً به شعاع یک ذره بین با قطر 10 سانت را تجمیع کنید و از یک کانون بیرون بدهید ، کاغذ ، برگ ، چوب و … را میسوزاند و حتی جنگلی را به آتش میکشد . قوای روحی ، روانی ، بدنی (فیزیکی) ما نیز پخش شده است ؛ بنابراین اگر کسی با تمرین ، بتواند بخشی از این قوا را متمرکز نموده و از یک کانون خارج نماید ، میتواند به لحاظ روحی ، دچار و مقهور نفسانیات و یا وسوسه ها نشود و یا به لحاظ فیزیکی ، با یک ضربه ی دست ، چند قالب یخ را بشکند ، یا با یک ضربه سر ، چند قطعه چوب یا سنگ را بشکند ، یا حتی با نیروی چشم و نگاه کردن ، یک چنگال فلزی را خم کند ؛ یا حتی از پشت یک مانع ضخیم، چیزی را ببیند ؛ یا خطورات ذهنی کسی را بخواند و یا به او القا نماید و …
?دستور به تجمیع نیرو در دین :
در قرآن کریم و هم چنین احادیث آیات و روایات بسیاری وجود دارد که دستور به تجمیع نیرو ، چه در وجود شخص و چه در جامعه داده است و از پراکندگی نیروها بر حذر داشته است و تأکید نموده که این پراکندگی سبب ناتوانی شما و فَشل شدن قوای شما میگردد . دقت کنیم که “فَشَل” شدن ، یعنی نیرو هست ، اما به خاطر پراکندگی، قدرتی ندارد و کاری از آن بر نمی آید.(الأنفال، 46)
مثال :
به نیروی الکتریسته دقت کنید که همه جا و در همه چیز وجود دارد ، اما اگر در باطری ها بزرگ و کوچک ، مخازن بسیار میکرونی و یا بسیار بزرگ تجمیع شود و از یک کانون خارج شود ، یک قدرت محرکهی قوی می باشد.
?توحید (وحدت نیرو) :’
معنای توحید، فقط شناخت خداوند سبحان به یگانگی نیست ، بلکه این شناخت به انضمام “یکتاپرستی” میباشد . “یکتاپرستی” یعنی : عقل ، قلب ، فطرت ، اختیار ، اراده و بالاخره خروجی آن در اتخاذ مواضع و عملکردها ، همه یک جهت داشته باشند و به یک جا وصل باشند ؛ آنهم به جهتی که هستی بخش (نیرو بخش) اوست و خود “قدرت و قوت” محض می باشد، نه اینکه خودش نیز نیرویش را از جای دیگری گرفته باشدو یادرآن نقص وکمبودی باشدکه نیاز به تقویت از نیروی بالاتر و قویتری داشته باشد ؛ (الشوری، 19)
[تمامی قوای درونی و بیرونی (کمکی) انسان ، رزق و روزی است ؛ و البته قوت و نیرو ، امر لطیفی است ، یعنی ضخامت و جرم ندارد ؛ و هر چیزی ، هر چه لطیفتر باشد ، قدرتمندتر و پُرنفوذتر است]. در مثال مادی ، به نور و حرارت آتش موم (شمع) ، نفت ، گاز، برق ، رعد و برق و … دقت کنید.
?توحید و اربابها :
“ربّ” ، یعنی صاحب اختیار و تربیت کننده ی امور ؛ و آدمی ، فطرتاً مخلوق ، مرزوق ، عبد و مربوبِ غیر است . مربوب خداست ، هر چند که ممکن است به خطا ، دیگران را ربّ خود قلمداد نماید . نفسانیات دورنی ، چون : قدرت ، شهوت ، حرص و …، می خواهند قوا را در اختیار گرفته و خود ربوبیت نمایند ، و رب های بیرونی ، چون طواغیت ، فراعنه ، مستکبران و ظالمان نیز همینطور.
بنابراین ، اگر عقل انسان ، مُعرف رب حقیقی شد ، قلب انسان آن را فهم نکرد و محبوب قرار نداد ، نفس انسان و کششهای گوناگون آن ، هر کدام به سویی رفت ، شهوتش مزاحم عزتش شد ، قدرتش مزاحم شهرتش شد ، قدرت ، شهوت و شهرت نیز مزاحم حرص مالش شد و … ، تمامی این نیروها پراکنده و فشل میشوند و برخی نیز به مرور زمان از بین میروند ! از این رو، حضرت یوسف (ع) ، به دو هم سلولی خود فرمودند که رب های گوناگون را کنار بگذارید و تسلیم خدای واحدی شوید که “قهار” است ؛ یعنی نیروی او ، همه چیز را مقهور خود نموده و بر همه چیز غلبه دارد ؛ (یوسف «ع»، 36)
?تفاوت اولیاء الله با مرتاض ها :
بنابراین ، مرتاض با ریاضت ها (تمرینها)ی سخت ، فقط و فقط با قوای بدن کار دارد که در حوزه ی نفس حیوانی میباشد. او هر چقدر هم که ریاضت بکشد ، باز هم از نفس و برای نفس است . از این رو فقط توان بدنی و اراده ی سلطه ی خود بر بدن را تقویت کرده است و بالتبع به قوای بدنی بیشتر (در برخی از جوارح و اعضا) میرسد ؛ و این بدن ، هر چقدر هم که نیرویش را متمرکز نماید ، باز هم پیر ، فرسوده و ضعیف شده و می میرد ؛ اما روح مرتاض ، نه تنها هیچ رشدی پیدا نکرده و مراتب تعالی را نپیموده ، بلکه مانند بچه ای عقب مانده ، یا میوه ای که دور آن را با قالب کچی قلاف کرده باشند ، شکل قالب را میگیرد ، اما از دورن سیاه و فاسد میشود . کار انبیا و اولیای الهی (کار دین الهی) این است که بین تمامی قوای روحی ، نفسی و بدنی ، ایجاد وحدت کند . و البته این وحدت ، به شرط همسویی و اتصال تمامی قوای درونی و بیرونی به منبع هستی و قوت (الله جلّ جلاله) ایجاد می گردد . حتی تمامی احکام اسلامی، [از امور مربوط به بدن مثل : خوردن ، خوابیدن ، طهارت ، شهوت جنسی و … گرفته تا امور مربوط به روح ، مثل شناخت ، توجه ، تعلق ، ایمان ، عبادت و …]، همه برای رساندن انسان و جامعه ، به توحید می باشد ؛ تا انسان بتواند ” خَلیفَةُ الله ” گردد ، نه ” كَٱلْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَل ُّ؛ مانند حیوان ، بلکه پست تر و گمراهتر".
?اجازه خداوند متعال:
خداوند علیم و حکیم ، با حاکمیت قوانینِ حاکم بر خلقت ، اجازه داده است که انسان با اختیار و ارادهی خود ، انتخاب کند و به هر چه توجه کند و یا در راهی گام بردارد ، در همان قویتر شود ؛ و البته نتایج در اختیار انسان نیست ؛ چون انسان خالق ، مالک و قانونگذار نظام هستی نمیباشد
مدیر گروه پاسخگویی:فرزاد نجفی